Skip to main content
امروزه اعتیاد به مواد‌مخدر یکی از مهم­ترین معضلات است و شیوع مصرف مواد در اقشار مختلف جامعه افزایش یافته و سرعت این معضل در زنان به طور قابل توجهی بروز می‌کند. ورزش می‌تواند گزینه‌ای برای پیشگیری و درمان بالقوه برای اعتیاد به مواد‌مخدر... more
امروزه اعتیاد به مواد‌مخدر یکی از مهم­ترین معضلات است و شیوع مصرف مواد در اقشار مختلف جامعه افزایش یافته و سرعت این معضل در زنان به طور قابل توجهی بروز می‌کند. ورزش می‌تواند گزینه‌ای برای پیشگیری و درمان بالقوه برای اعتیاد به مواد‌مخدر باشد. لذا، هدف از این پژوهش، تاثیر تمرین هوازی بر افسردگی و آنزیم‌های کبدی در زنان معتاد به متامفتامین بود.مواد و روش‌ها: در این مطالعه نیمه تجربی 30 زن معتاد 25-40 سال در دو گروه کنترل و تمرین قرار گرفتند. تمرینات با شدت 75-50 درصد VO2max طی شش هفته و سه جلسه در هفته انجام شد. این تمرینات شامل دویدن تناوبی و تمرینات کم برخورد (لوایمپکت) بود. جهت بررسی افسردگی آزمودنی‌ها از پرسشنامه سلامت روان گلدبرگ (GHQ) استفاده گردید. نمونه‌های خونی جهت اندازه‌گیری سطوح آلانین‌آمینوترانسفراز (ALT)، آسپارتات‌آمینوترانسفراز (AST)، 24 ساعت قبل از شروع تمرینات و 48 ساعت پس از آخرین جلسه جمع‌آوری شد. جهت تحلیل تغییرات برون­گروهی از آزمون آنکووا و تفاوت‌های درون­ گروهی و تحلیل نمرات پرسشنامه از آزمون T زوجی درسطح معناداری 0.05>P < span lang="AR-SA"> استفاده گردید.یافته‌ها: ورزش هوازی باعث کاهش معنادار ALT (P=0.04) نسبت به گروه کنترل شد. همچنین در مقادیر AST در گروه تمرین (P=0.52) و افسردگی (P=0.95) نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری مشاهده نشد.بحث و نتیجه گیری: اعتیاد به مواد‌مخدر یک خطر جدی برای کبد و افسردگی می‌باشد و فعالیت ورزشی می‌توانند بر پاسخ های آنزیم‌های کبدی و افسردگی در همه افراد تاثیرگذار باشند و تا حد قابل قبولی آنها را مهار کنند.
اهداف سودمند تمرینات کراس‌فیت دوره کوتاه زمان اجرای آن است، که باعث دستاوردهای سلامتی بیشتری نسبت به تمرینات سنتی برای بیماران دیابت نوع 2 می‌شود. هدف تحقیق حاضر تعیین اثر یک دوره تمرینات کراس‌فیت بر سطح سرمی فتوئین B و پروفایل لیپیدی در... more
اهداف سودمند تمرینات کراس‌فیت دوره کوتاه زمان اجرای آن است، که باعث دستاوردهای سلامتی بیشتری نسبت به تمرینات سنتی برای بیماران دیابت نوع 2 می‌شود. هدف تحقیق حاضر تعیین  اثر یک دوره تمرینات کراس‌فیت بر سطح سرمی فتوئین B و پروفایل لیپیدی در زنان مبتلا به دیابت نوع 2 بود.مواد و روش‌ها: در تحقیق نیمه تجربی حاضر 30 زن مبتلا به دیابت نوع 2 به طور تصادفی به دو گروه کراس‌فیت (سن: 3.93±40.75 سال؛ شاخص توده بدن: 2.31±29.49 کیلوگرم بر مترمربع؛ قندخون ناشتا 6.20±168.67 میلی‌گرم بر دسی­ لیتر) و کنترل (سن: 3.11±41.55 سال؛ شاخص توده بدن: 2.45±30.55 کیلوگرم بر مترمربع؛ قندخون ناشتا 6.25±164.46 میلی‌گرم بر دسی‌لیتر) تقسیم شدند. تمرینات کراس‌فیت (شدت تمرین در 4 هفته اول با 75-70 درصد ضربان قلب ذخیره و از هفته 8-5 با 80-75 درصد ضربان قلب ذخیره) به صورت یک روز در میان (سه جلسه در هفته، هر جلسه تمرین شامل 6-3 ایستگاه تمرینی کراس‌فیت بود. حرکات مورد استفاده در این ایستگاه‌ها از حرکات چند مفصلی و فول­ بادی بودند) و به مدت هشت هفته انجام شد. نمونه‌گیری خون به صورت ناشتا و 48 ساعت قبل و پس از مداخله تمرین اندازه‌گیری شد. شدت تمرینات به وسیله‌ ضربان قلب کنترل شد. مقایسه درون­ گروهی از آزمون تی­ وابسته و مقایسه بین­ گروهی از آزمون تحلیل کوواریانس، با سطح معنی‌داری 0.05≥P < span lang="FA"> با استفاده از نرم­ افزار SPSS انجام شد. یافته‌ها: پس از هشت هفته تمرین کراس‌فیت کاهش معنی‌داری در سطح فتوئین B سرمی (0.036=P < span lang="FA">)، کلسترول تام (0.001>P < span lang="FA">)، لیپوپروتئین کم­ چگال (0.001>P < span lang="FA">) و افزایش معنی‌داری در لیپوپروتئین پرچگال (0.001>P < /span>) گروه تمرین نسبت به گروه کنترل مشاهده شد. بحث و نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج می‌توان گفت که کاهش فتوئین B به عنوان یک بیومارکر مرتبط با دیس لیپیدمی در ارتباط با بهبود پروفایل لیپیدی ناشی از سازگاری به تمرینات کراس‌فیت می‌باشد.
دوهای استقامت با بروز تغییرات ساختاری، عملکردی و التهابی قلبی - عروقی همراه است. پژوهش حاضر با هدف ارزیابی اثر دو نیمه­ ماراتن بر میزان تغییرات نشانگرهای آسیب قلبی - عروقی پپتایدناتریورتیک نوع- B، آمینوترمینال (NT-pro BNP < span... more
دوهای استقامت با بروز تغییرات ساختاری، عملکردی و التهابی قلبی - عروقی همراه است. پژوهش حاضر با هدف ارزیابی اثر دو نیمه­ ماراتن بر میزان تغییرات نشانگرهای آسیب قلبی - عروقی پپتایدناتریورتیک نوع- B، آمینوترمینال (NT-pro BNP < span lang="FA">)، (ST2) و تروپونین- T(hs-cTn) انجام شد.  مواد و روش ­ها: در این مطالعه 80 دونده ماراتن مرد میانسال تمرین­ کرده غیرنخبه (میانگین سن 6±40 سال، وزن 8±76 کیلوگرم، قد 8±177 سانتی‌متر و میانگین شاخص‌­توده‌بدن 2±24 کیلوگرم/مترمربع) به صورت داوطلبانه شرکت کردند. نمونه­‌های خون در سطح پایه (24-48 ساعت قبل از مسابقه)، پس ‌از مسابقه (1-2 ساعت پس ازمسابقه) و 48 ساعت پس ‌از مسابقه جمع‌­آوری شدند. مسابقه در مسیر پیست دوچرخه­ سواری چیتگر به مسافت 21 کیلومتر برگزار گردید. میانگین سال تمرین آزمودنی­ های این مطالعه 7 سال، میانگین ساعت تمرین هفتگی 6 ساعت و میانگین زمان مسابقه 6±104 دقیقه بود. برای تجزیه و تحلیل داده­ ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه ­گیری مکرر و آزمون‌های هبستگی و رگرسیون استفاده شد. سطح معنی­داری آزمون­ ها P≤0.05 در نظر گرفته شد.یافته‌ها: نتایج آماری نشان داد که میزان تغییرات با افزایش 3/1 در NT-proBNP < span lang="FA">، 6/1 در ST2 و 16 برابر در  hs-TnTبلافاصله پس از مسابقه همراه است (P<0.05). در نتایج 48 ساعت پس از مسابقه نیز یک رابطه معکوس و معنادار بین ساعات تمرین هفتگی با میزان افزایش ST2  مشاهده گردید (P<0.05). همچنین یک رابطه مستقیم و معنادار بین زمان پایان مسابقه و میزان افزایش hs-TnT (P<0.05) و یک رابطه مستقیم و معنادار بین زمان پایان مسابقه و میزان تغییرات ST2 نشان داده شد (P<0.05).  بحث و نتیجه ­گیری: چنین به نظر می‌رسد که شرکت در رویدادهای استقامتی از طریق مسیرهای مختلف باعث بروز نشانگرهای آسیب سیستم قلبی - عروقی می‌گردند. لذا افزایش غلظت این نشانگرها ممکن است خطر بروز سکته­ های قلبی و مرگ­ های ناگهانی قلبی ورزشی در ورزشکاران بدون علائم بیماری قلبی - عروقی را افزایش دهد
چاقی و سندروم متابولیک با التهاب خفیف و مزمن همراه است. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر دو تمرین بلندمدت و کوتاه­ مدت تناوبی با شدت بالا بر شاخص­ های التهابی IL-1 β, TNF-α ، SFRP5، CTRP12 و تعداد شاخص های ایمنی لنفوسیت، مونوسیت و نوتروفیل در... more
چاقی و سندروم متابولیک با التهاب خفیف و مزمن همراه است. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر دو تمرین بلندمدت و کوتاه­ مدت تناوبی با شدت بالا بر شاخص­ های التهابی IL-1 β, TNF-α ، SFRP5، CTRP12 و تعداد شاخص های ایمنی لنفوسیت، مونوسیت و نوتروفیل در نوجوانان پسر دارای اضافه­ وزن می­ باشد. مواد و روش ها: در یک طرح پژوهشی نیمه تجربی، 30 نوجوانان پسر چاق (13-18سال، میانگین قد 154.33 سانتی­متر، میانگین شاخص توده بدنی 27.05 کیلوگرم بر متر مربع) به صورت تصادفی به 3 گروه 10 نفره شامل گروه تمرین تناوبی بلندمدت با شدت بالا (4 وهله 150 ثانیه­ای با 240 ثانیه استراحت)، گروه تمرین تناوبی کوتاه­ مدت با شدت بالا (9 وهله 30 ثانیه­ای با 150 ثانیه استراحت) و گروه کنترل تقسیم شدند. گروه ­های تمرینی به مدت هشت هفته به تمرین پرداختند. آنالیز داده­ ها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس مکرر (3 گروه × 2 زمان اندازه­ گیری) و در سطح معنا­داری 0.05≥P < span lang="FA"> انجام شد.یافته‌ها: پس از هشت هفته تمرین تناوبی با شدت بالا بلندمدت و کوتاه­ مدت سطوح سرمی TNF-α (P=0.001) و IL-1β (P=0.001) در گروه­ های تمرینی به طور معناداری نسبت به گروه کنترل کاهش یافت. همچنین سطوح سرمی SFRP5 (P=0.041) و CTRP12 (P=0.001) درگروه­ های تمرینی به طور معناداری نسبت به گروه کنترل افزایش یافت. اما افزایش غیرمعنی­ داری بعد از اجرای تمرینات تناوبی بلندمدت و کوتاه­ مدت در تعداد لنفوسیت­ ها (P=0.064)، مونوسیت­ ها (P=0.450) و نوتروفیل ­ها (P=0.190) در گروه ­های تمرینی نسبت به گروه کنترل مشاهده شد.بحث و نتیجه‌گیری: طبق یافته­ های تحقیق حاضر، انجام هشت هفته تمرین تناوبی با شدت بالا به صورت کوتاه ­مدت و بلندمدت موجب کاهش معنادار سطوح برخی از فاکتورهای پیش‌التهابی و افزایش معنادار سطوح برخی از فاکتورهای ضدالتهابی می­ شود، اما اثری بر عملکرد سیستم ایمنی ندارد.
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر تیپر شدت بر بیان کاسپاز-3 در نموسیت نوع I و نوع II بافت ریه موش­ های ویستار جوان بود. مواد و روش­ ها: در پژوهش حاضر 30 سر رت ویستار نر جوان پنج هفته ­ای به طور تصادفی به دو گروه 15 تایی (گروه­ های کنترل و... more
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر تیپر شدت بر بیان کاسپاز-3 در نموسیت نوع I  و نوع II بافت ریه موش­ های ویستار جوان بود. مواد و روش­ ها: در پژوهش حاضر 30 سر رت ویستار نر جوان پنج هفته ­ای به طور تصادفی به دو گروه 15 تایی (گروه­ های کنترل و تمرین) تقسیم شدند. پس از 6 هفته تمرین اینتروال برای گروه تمرین و در کنار آن استراحت برای گروه کنترل، به تعداد 5 سر رت از گروه تمرینی و 5 سر رت از گروه کنترل با بافت برداری از دوره آزمون خارج شدند. در ادامه 10 سر رت گروه تمرینی باقی­مانده وارد دوره تیپر دو و سه هفته ای شدند و 10 سر رت گروه کنترل در دو گروه دو و سه هفته ای کنترل قرار گرفتند. تمرین اینتروال فزاینده به مدت 6 جلسه در هفته، هر جلسه 30 دقیقه با سرعت 15 تا 70 متر بر دقیقه و سپس مرحله تیپر به مدت سه هفته با الگوی کاهش شدت انجام شد. جهت تجزیه و تحلیل آماری از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معناداری (0.05P≤) استفاده شد. یافته ها: بررسی ایمونوهیستوشیمی بافت ریه گروه­ های مختلف نشان داد که تمرین اینتروال در افزایش معنادار بیان کاسپاز-3 در رت ­های ویستار جوان تأثیر گذار است (0.001P≤). در حالی که تمرینات تیپر توانست مقدار بیان کاسپاز-3 را در نموسیت­های بافت ریه تقلیل دهد. در بیان کاسپاز-3 در نموسیت نوع I (0.033P≤) و نموسیت نوع II (0.001P≤) گروه­ تیپر شدت 3 هفته­ ای در مقایسه با گروه­ تیپر شدت دو هفته­ ای کاهش معنی­ داری مشاهده شد.بحث و نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر به­ نظر می­ رسد استفاده از یک دوره کاهش­بار تمرینی بتواند به عنوان روش مناسب در جهت کاهش آپوپتوز در آلوئول­ های ریوی به دنبال تمرینات شدید مورد بررسی بیشتری قرار گیرد و امکان مطالعه آن در بهبود شاخص­ های فیزیولوژیکی ریه در نمونه های انسانی مورد توجه قرار گیرد.
یکی از عوارض اضافه‌وزن و چاقی التهاب و افزایش فشارخون است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر هشت هفته تمرین هوازی همراه با مصرف مکمل کوئرستین بر فشارخون، CRP < span lang="FA"> و IL-6 زنان غیرفعال دارای اضافه‌ وزن بود. مواد و روش­ها: 40 زن... more
یکی از عوارض اضافه‌وزن و چاقی التهاب و افزایش فشارخون است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر هشت هفته تمرین هوازی همراه با مصرف مکمل کوئرستین بر فشارخون، CRP < span lang="FA"> و IL-6 زنان غیرفعال دارای اضافه‌ وزن بود. مواد و روش­ها: 40 زن سالم غیرفعال دارای اضافه‌ وزن (سن 6.1 ± 33.25 سال، درصد چربی 2.78 ± 36.65 و شاخص توده بدن 2.31 ± 28 کیلوگرم بر مترمربع) به 4 گروه مساوی تمرین + مکمل، تمرین + دارونما، مکمل و کنترل تقسیم شدند. برنامه تمرین هوازی شامل هشت هفته تمرین به‌صورت سه جلسه در هفته دویدن روی نوارگردان با شدت 80-65 درصد ضربان قلب بیشینه بود. برنامه مصرف مکمل کوئرستین یا دارونما روزانه 500 میلی­ گرم در روز بود. قبل و بعد از مداخله، شاخص­ های فشارخون سیستولیک (SBP < span lang="FA">)، دیاستولیک (DBP < span lang="FA">)، پروتئین واکنشگر-C و(CRP) و اینترلوکین-6 (IL-6) اندازه­ گیری شدند. داده ­ها با استفاده از آزمون کروسکال-والیس و ویلکاکسون در سطح معنی­ داری (0.05>P < span lang="FA">) تحلیل شدند. یافته‌ها: نتایج نشان داد در مقایسه بین گروهی تفاوت معنی ­داری بین گروه‌ها وجود ندارد (0.05 ). اما در مقایسه درون­ گروهی، مشخص شد شاخص­ های SBP < span lang="FA"> در تمامی گروه­ ها به‌ غیر از گروه کنترل، DBP < span lang="FA"> در گروه تمرین + مکمل و تمرین + دارونما، IL-6 در گروه مکمل، تمرین+ مکمل و تمرین + دارونما کاهش معنی­ داری داشتند (0.05>P < span lang="FA">). با وجود این، تفاوت معنی ­داری در مقادیر CRP گروه­ ها در مقایسه بین گروهی و درون ­گروهی مشاهده نشد (0.05).بحث و نتیجه ­گیری: به نظر می­رسد تمرین هوازی با و بدون مصرف کوئرستین تا حدی می ­تواند برخی عوامل خطر بیماری‌های قلبی- عروقی زنان غیرفعال دارای اضافه‌وزن را کاهش دهد.
هدف از این پژوهش تأثیر مدت‌­زمان ریکاوری فعال بر تغییرات کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز در پاسخ به یک جلسه فعالیت تناوبی شدید در شناگران زن بود. مواد و روش­ ها: در این مطالعه شبه­ تجربی، ۱۰ شناگر زن با دامنه سنی ۲۰ تا ۲۶ سال، با طرح... more
هدف از این پژوهش تأثیر مدت‌­زمان ریکاوری فعال بر تغییرات کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز در پاسخ به یک جلسه فعالیت تناوبی شدید در شناگران زن بود. مواد و روش­ ها: در این مطالعه شبه­ تجربی، ۱۰ شناگر زن با دامنه سنی ۲۰ تا ۲۶ سال، با طرح متقاطع در دو گروه تجربی ۱ (۱۰ نفر) و تجربی ۲ (۱۰ نفر) قرار گرفتند. آزمودنی‌ها مسافت‌های ۲۵ متر را با حداکثر سرعت شنا کردند، مدت ریکاوری فعال در گروه تجربی ۱، سه برابر مدت شنا و در گروه تجربی ۲، چهار برابر مدت شنا بود. شدت فعالیت هنگام بازیافت فعال ۵۰ تا ۶۰ درصد حداکثر ضربان قلب آزمودنی‌ها در نظر گرفته شد، آزمودنی‌ها مسافت‌های ۲۵ متر را تا زمان واماندگی شنا کردند. نمونه‌های خونی قبل از شروع جلسه تمرین و بعد از مرحله‌ی بازیافت جمع‌آوری شد. برای تحلیل داده‌ها از آزمون آنوا با اندازه‌گیری‌های مکرر در سطح معناداری 0.05>P < /span> استفاده شد.  یافته­ ها: نتایج مطالعه حاضر نشان داد بین دو زمان بازیافت (۱ به ۳ و ۱ به ۴) از لحاظ اثرگذاری برکراتین­ کیناز و لاکتات دهیدروژناز تفاوت معنی‌داری وجود ندارد (P≥0.05). بحث و نتیجه ­گیری: بین ریکاوری سه برابر و چهار برابر بدنبال یک وهله فعالیت شنای تناوبی شدید بر تغییرات کاهشی شاخص‌های آسیب عضلانی (کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز) تفاوتی مشاهده نشد؛ بنابراین بنظر می‌رسد ورزشکاران این رشته بتوانند با توجه به شرایط مسابقات از هر دو نوع ریکاوری بهره مند شوند.
اثر تمرینات مقاومتی و هوازی بر بهبود شرایط متابولیکی افراد چاق در پژوهش‌های مختلف مورد بررسی قرار گرفته است؛ اما این موضوع که آیا مصرف مکمل‌های انرژی‌زا در کنار ورزش موجب بهبود وضعیت متابولیکی و نیمرخ چربی‌های خون این افراد می‌شود، رویکرد... more
اثر تمرینات مقاومتی و هوازی بر بهبود شرایط متابولیکی افراد چاق در پژوهش‌های مختلف مورد بررسی قرار گرفته است؛ اما این موضوع که آیا مصرف مکمل‌های انرژی‌زا در کنار ورزش موجب بهبود وضعیت متابولیکی و نیمرخ چربی‌های خون این افراد می‌شود، رویکرد جدیدی است که مورد توجه قرار گرفته است. هدف پژوهش حاضر، تعیین اثر تعاملی ده هفته تمرین همزمان (مقاومتی- هوازی) و مکمل ­یاری ترکیبی (ال‌کارنیتین-کافئین-آرژنین) بر مقادیر آدیپونکتین، لپتین و نیمرخ لیپیدی خون در مردان چاق بود.مواد و روش ­ها: در این پژوهش نیمه‌تجربی و کاربردی با طرح پیش‌آزمون - پس‌آزمون که روی مردان چاق غیرورزشکار انجام شد، 28 داوطلب (سن 3.89±37.02 سال، قد 6.57±174.7 سانتی‌متر و شاخص توده بدنی 1.24±34.04 کیلوگرم/مترمربع) به‌طور هدفمند انتخاب و به‌صورت تصادفی به سه گروه 1: تمرین + مکمل [RAS] (10 نفر)، 2: تمرین + دارونما [RAP] (9 نفر) و 3: مکمل [HUS] (9 نفر) تقسیم شدند. مکمل ترکیبی حاوی 200 میلی­ گرم کافئین، 1000 میلی­ گرم ال-کارنیتین و 1000 میلی گرم ال-آرژنین بود که روزانه 40 دقیقه قبل از تمرین مصرف می‌کردند. تمرینات مقاومتی شامل 45-40 دقیقه و تمرینات هوازی 30 دقیقه با شدت متوسط بود که به مدت ده هفته و هر هفته سه جلسه برگزار شد. یافته‌ها: نتایج پژوهش نشان داد مصرف‌ مکمل ترکیبی (ال‌کارنیتین- کافئین- آرژنین) همراه با تمرینات مقاومتی- هوازی با شدت متوسط موجب کاهش معنی‌دار لپتین (0.0001=P < span lang="FA">) و افزایش در آدیپونکتین (0.001=P < span lang="FA">) پلاسمایی شده بود (0.05>P < span lang="FA">). همچنین تعامل تمرین مقاومتی-هوازی و مصرف مکمل ترکیبی موجب کاهش سطوح TC، TG و LDL-C و افزایش HDL-C در مردان چاق غیر ورزشکار شده بود. بحث و نتیجه­ گیری: نتایج کلی نشان‌داد ده هفته مکمل ترکیبی (ال‌کارنیتین- کافئین- آرژنین) همراه با تمرینات مقاومتی- هوازی با شدت متوسط می‌تواند بر نشانگرهای متابولیکی لپتین و آدیپونکتین و نیمرخ لیپیدی خون در مردان چاق غیرورزشکار اثر مثبت داشته باشد.
اسنک­ های فعالیت ­­ورزشی به عنوان وهله­ های مجزای کمتر از یک دقیقه­ ای فعالیت­ ورزشی شدید که در فواصل معین به صورت دوره­ای در طول روز انجام می­ شوند، تعریف می­ گردند. شواهد به دست آمده از مطالعات نشان می­ دهند که اسنک ­های فعالیت ورزشی... more
اسنک­ های فعالیت ­­ورزشی به عنوان وهله­ های مجزای کمتر از یک دقیقه­ ای فعالیت­ ورزشی شدید که در فواصل معین به صورت دوره­ای در طول روز انجام می­ شوند، تعریف می­ گردند. شواهد به دست آمده از مطالعات نشان می­ دهند که اسنک ­های فعالیت ورزشی شدید یک استراتژی موثر برای بهبود آمادگی قلبی­ تنفسی و شاخص ­های عملکرد ­ورزشی در بزرگسالان غیرفعال است. هدف از این مطالعه، بررسی تأثیر تمرین به شیوه­ اسنک­ های فعالیت ورزشی شدید بر آمادگی قلبی­ تنفسی و قند­خون ناشتا در پسران غیرفعال و دارای اضافه­ وزن بود.مواد و روش­ ها: این مطالعه از نوع نیمه ­تجربی بود و 28 پسر نوجوان غیر­فعال و دارای اضافه­ وزن (سن: 13-18 سال و شاخص توده بدنی 2.65±28.4 کیلوگرم بر متر مربع) به طور تصادفی به دو گروه تجربی و گروه کنترل تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت شش هفته و سه جلسه در هفته پروتکل تمرینی اسنک­ های فعالیت ­ورزشی را اجرا کردند. پروتکل تمرین شامل روزانه ۳×۱ دقیقه حرکت ­های بورپی (۲۰ ثانیه)، اسکوات­ پرشی (۲۰ ثانیه) و زانو­بلند در جا (۲۰ ثانیه) بود که با 1 تا 4 ساعت فاصله از هم جدا شدند. حداکثر اکسیژن مصرفی و نمونه ­های خونی 48 ساعت قبل و بعد از پروتکل ­تمرینی برای اندازه­ گیری شاخص ­های مد­نظر اخذ شد. داده ­ها با استفاده از آزمون ANCOVA و تی ­وابسته مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند (0.05>P < span lang="FA">).یافته ­ها: بر اساس نتایج پس از 6 هفته تمرین به شیوه اسنک­ های فعالیت ­ورزشی، حداکثر ­اکسیژن ­مصرفی افزایش و سطح قند­خون ناشتا کاهش معنی ­دار یافت  (0.05>P < span lang="FA">).بحث و نتیجه­ گیری: نتایج حاکی از آن است تمرین به شیوه­ اسنک­ های فعالیت ورزشی با شدت بالا پتانسیل بالقوه­ای برای بهبود وضعیت قند­خون ناشتا و عملکرد استقامتی نوجوانان دارای اضافه ­وزن و غیر­فعال دارد.
هدف از پژوهش حاضر، بررسی شیوع سندرم متابولیک در کارکنان شهرداری رشت و مقایسه سطح فعالیت بدنی، عوامل خطرساز متابولیکی و عادت‌های تغذیه‌ای آن‌ها با کارکنان غیر مبتلا بود. مواد و روش ­ها: در این پژوهش 1007 نفر از کارکنان شهرداری شرکت کردند... more
هدف از پژوهش حاضر، بررسی شیوع سندرم متابولیک در کارکنان شهرداری رشت و مقایسه سطح فعالیت بدنی، عوامل خطرساز متابولیکی و عادت‌های تغذیه‌ای آن‌ها با کارکنان غیر مبتلا بود. مواد و روش ­ها: در این پژوهش 1007 نفر از کارکنان شهرداری شرکت کردند (سن: 9.2±43.3 سال، 800 مرد، 207 زن). قد، وزن، شاخص توده بدن، درصد چربی، دور کمر و فشارخون آن‌ها اندازه‌گیری شد. برای بررسی سطح فعالیت‌بدنی از پرسشنامه بِک و عادت‌های تغذیه‌ای از یک پرسشنامه استاندارد ملی استفاده شد. تشخیص ابتلا به سندرم متابولیک با استفاده از شاخص فدراسیون بین‌المللی دیابت (IDF) صورت گرفت. از آزمون کروسکال- والیس و یومن- ویتنی جهت تجزیه‌وتحلیل داده‌ها در سطح معناداری 0.05>P < /span> استفاده شد.یافته‌ها: نتاج آماری نشان داد ارتباط معنی‌داری بین سطح فعالیت‌بدنی و میزان ابتلا به سندرم متابولیک وجود دارد (10.4=p < span lang="AR-SA">=0.005, X2)؛ به‌طوری که درصد افراد مبتلا به سندرم متابولیک در سطح فعالیت‌بدنی بالا، متوسط و خفیف به‌ترتیب 10.4، 15.4 و 21.5 بود. در سطح بالای فعالیت بدنی، مقادیر TG و HDL مردان، WC زنان و FBS هر دو جنس تفاوتی با کارکنان غیر مبتلا نداشت (0.05 )؛ در حالی‌که این عوامل در سطح متوسط و خفیف فعالیت به‌طور معنی‌داری نسبت به کارکنان غیرمبتلا در سطح بالاتری بود. (0.05>P < span lang="AR-SA">). همچنین، ابتلا به سندرم متابولیک با مصرف هفتگی میوه و ماهی یک ارتباط معکوس (0.05>P < span lang="AR-SA">) و با مصرف غذای سرخ کرده در سه وعده روزانه ارتباط مستقیم داشت (0.01>P < span lang="AR-SA">). بحث و نتیجه‌گیری: خطر شیوع سندرم متابولیک در کارکنانی که از سطح فعالیت‌بدنی بالاتری برخوردار بوده کمتر است و داشتن سطح فعالیت‌بدنی بالا می‌تواند یک راهکار موثر در کنترل برخی از اجزای سندرم متابولیک نظیر TG و FBS و WC باشد. همچنین، علاوه بر بهبود سطح فعالیت بدنی، افزایش مصرف میوه‌ها و ماهی می تواند در کاهش خطر ابتلا به سندرم متابولیک کارکنان موثر باشد.
ورزش­ ها را می­ توان به ورزش­ های با مهارت­ های باز و مهارت بسته تقسیم­ بندی کرد. همچنین، انواع ورزش­ ها اثرات متفاوتی بر عوامل مرتبط با بهبود عملکرد شناختی دارد. بنابراین، هدف مطالعه حاضر بررسی اثر یک جلسه تمرین جودو (مهارت باز) و یک... more
ورزش­ ها را می­ توان به ورزش­ های با مهارت­ های باز و مهارت بسته تقسیم­ بندی کرد. همچنین، انواع ورزش­ ها اثرات متفاوتی بر عوامل مرتبط با بهبود عملکرد شناختی دارد. بنابراین، هدف مطالعه حاضر بررسی اثر یک جلسه تمرین جودو (مهارت باز) و یک جلسه تمرین با وزنه (مهارت بسته) بر سطوح سرمی NGF و FGF-2 در جودوکاران زن بود. مواد و روش ­ها: در این مطالعه نیمه­ تجربی، 11 زن جودوکار (سن: 3.57 ±25.60 سال، وزن: 9.60 ±66.20 کیلوگرم، قد: 4.50±165.40 سانتی­متر) به­ طور داوطلبانه شرکت کردند. آزمودنی­ ها به­ فاصله 10 روز در دو جلسه تمرینی جودو و تمرین با وزنه برای یک ساعت شرکت کردند. پنج دقیقه پیش و پس از هر جلسه تمرینی، نمونه­ خونی از آزمودنی ­ها گرفته شد. سطوح سرمی NGF و FGF-2 به ­روش الایزا اندازه­ گیری شد. تحلیل داده­ ها به ­وسیله آزمون تحلیل واریانس با اندازه­ های تکراری در سطح معنی­ داری 0.05>P < span lang="AR-SA"> انجام شد. یافته­ ها: نتایج آزمون تحلیل واریانس با اندازه­ های تکراری نشان داد که سطوح سرمی هر دو متغیر NGF و FGF-2 پس از هر دو نوع تمرین به­طور معناداری افزایش یافت (0.05>P < span lang="FA">). همچنین، سطوح سرمی FGF-2 پس از تمرین با وزنه به­ طور معناداری بیشتر از تمرین جودو افزایش یافت (0.001=P < span lang="AR-SA">). اما، تغییرات سطوح سرمی NGF پس از هر دو جلسه تمرینی یکسان بود (0.39=P < span lang="AR-SA">). بحث و نتیجه­ گیری: به­ نظر می­ رسد که تمرین با وزنه و تمرین جودو اثرات متفاوتی بر سطوح سرمی FGF-2 دارند. از این رو ممکن است سازوکار اثر تمرین جودو و تمرین با وزنه بر عملکرد شناختی متفاوت باشد. بنابراین، پیشنهاد می ­شود برای بهبود بیشتر عملکرد شناختی از ورزش ­های متفاوت استفاده شود.
ا افزایش بی­ تحرکی در دنیای مدرن امروزی، بسیاری از بیماری­ های متابولیکی ناشی از عدم فعالیت بدنی گسترش یافته­ اند. از جمله این بیماری­ ها می­ توان به بیماری استئاتوهپاتیت غیرالکلی اشاره کرد که با افزایش استرس اکسیداتیو همراه است. هدف از... more
ا افزایش بی­ تحرکی در دنیای مدرن امروزی، بسیاری از بیماری­ های متابولیکی ناشی از عدم فعالیت بدنی گسترش یافته­ اند. از جمله این بیماری­ ها می­ توان به بیماری استئاتوهپاتیت غیرالکلی اشاره کرد که با افزایش استرس اکسیداتیو همراه است. هدف از این پژوهش، بررسی تاثیر هشت هفته تمرینات تناوبی شنا با شدت بالا بر سطح فاکتور شبه­ هسته‌ای ۲ مشتق از اریتروئید ۲ (Nrf2) و سوپراکسید­دیسموتاز (SOD) در موش­ های صحرایی نر چاق مبتلا به استئاتوهپاتیت غیرالکلی (NASH) بود.مواد و روش ­ها: در ابتدا موش­ های صحرایی در سن 6 تا 8 هفته به­ طور تصادفی به دو گروه سالم (20= n) و بیمار (رژیم پرچرب (HFD)) (n=20) تقسیم شدند. رژیم پرچرب به مدت 8 هفته ادامه داشت تا موش­ه ای صحرایی مبتلا به NASH شوند. پس از القا بیماری، گروه بیمار به­ طور تصادفی به 2 گروه بیمار - بی­ تحرک (10=n)، بیمار - شنا (10=n)،  تقسیم شدند؛ هم­چنین گروه سالم نیز به دو گروه سالم - بی­ تحرک (10=n) و گروه سالم - شنا (10=n) تقسیم گردیدند. تمرین HIIT شنا، شامل 20 نوبت 30 ثانیه ­ای شنا با 30 ثانیه استراحت بین هر نوبت (سه روز در هفته به مدت هشت هفته) بود. در تمرین تناوبی، بار اعمال شده در هفته اول، وزنه­ ای به میزان 7 درصد وزن بدن هر موش صحرایی بود و هر هفته 1 درصد به آن اضافه شد. پروتئین Nrf2 از بافت کبد و از طریق تکنیک وسترن بلات و SOD از سرم خون اندازه ­گیری شدند. برای مشخص نمودن تفاوت میان گروه­ ها از آزمون آماری آنووای یکراهه و آزمون تعقیبی بونفرونی (0.05>P < span lang="FA">) استفاده شد. یافته‌ها: نتایج آنالیز آماری نشان داد در متغیر SOD، گروه بیمار بی­تحرک نسبت به سالم بی­ تحرک و سالم - شنا کاهش معنادار (0.05>P < span lang="FA">) و گروه سالم - شنا نسبت به بیمار - شنا افزایش معنادار وجود داشت (0.05>P < span lang="FA">). در متغیر Nrf2 گروه سالم - بی­ تحرک نسبت به گروه ­های بیمار - بی­ تحرک و بیمار - شنا افزایش معنادار وجود داشت (0.05>P < span lang="FA">). هم­چنین در گروه بیمار - شنا نسبت به بیمار - بی­ تحرک تغییر معناداری وجود نداشت(0.05 )بحث و نتیجه­ گیری: تمرینات تناوبی شنا با شدت بالا در بیماران مبتلا به NASH، می­تواند بر سیستم آنتی­ اکسیدانی تاثیر مثبت داشته باشد با این­ وجود در این زمینه انجام پژوهش­ های دیگر ضروری است
دف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر مصرف مکمل‌خرفه به همراه تمرینات تناوبی شدید (HIIT) بر سطوح سرمی آنزیم­ های کبدی موش­ های مبتلا به کبدچرب غیرالکلی (NAFLD) بود.مواد و روش­ ها: بدین منظور 25 سر رت بالغ بعد از مصرف 12 هفته رژیم غذایی پرچرب به... more
دف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر مصرف مکمل‌خرفه به همراه تمرینات تناوبی شدید (HIIT) بر سطوح سرمی آنزیم­ های کبدی موش­ های مبتلا به کبدچرب غیرالکلی (NAFLD) بود.مواد و روش­ ها: بدین منظور 25 سر رت بالغ بعد از مصرف 12 هفته رژیم غذایی پرچرب به طور تصادفی در پنج گروه کنترل سالم، کنترل کبدچرب، مکمل، تمرین و تمرین + خرفه مورد ارزیابی قرار گرفتند. مکمل‌ خرفه با توجه به وزن موش­ ها با دوز 400 میلی­ گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن و پروتکل تمرینی HIIT به مدت 8 هفته، 5 جلسه در هفته با شدت ۹۰ درصد سرعت بیشینه در گروه ­های مربوطه اعمال شد. سطوح سرمی آسپارتات آمینو ترانسفراز (AST)، آلانین آمینوترانسفراز (ALT)، آلکالین فسفاتاز (ALP < span lang="AR-SA">)، به روش فتومتریک اندازه‌گیری شد. برای مقایسه بین گروهی از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معناداری 0.05>P < span lang="AR-SA"> استفاده شد.یافته­ ها: سطح AST در گروه تمرین HIIT (P < span lang="AR-SA">=0.007) و تمرین + مکمل (P < span lang="AR-SA">=0.005) به طور معناداری پایین­ تر از گروه کنترل بود. اما با وجود کاهش سطح AST در گروه مصرف مکمل نسبت به گروه کنترل، این تفاوت از نظر آماری معنادار نبود (0.052=P < span lang="AR-SA">). سطح ALT در گروه مصرف کننده مکمل (0.038=P < span lang="AR-SA">)، تمرین HIIT (P=0.047) و تمرین همراه با مکمل (0.021=P < span lang="AR-SA">) به طور معناداری پایین­ تر از گروه کنترل بود و بین سطح ALP < span lang="AR-SA"> سرمی گروه ­های تحقیق پس از 8 هفته تمرین HIIT و مصرف مکمل خرفه، تفاوت معناداری وجود نداشت (0.657=P < span lang="AR-SA">). بحث و نتیجه­ گیری: نتایج تحقیق حاضر نشان­دهنده تأثیر مثبت HIIT همراه با مصرف مکمل‌ خرفه بر آنزیم­ های کبدی AST و ALT رت های مبتلا به NAFLD می­ باشد. با توجه به نتایج، احتمالاً مصرف مکمل‌ خرفه و تمرینات تناوبی شدید بتواند به عنوان یک روش درمانی غیردارویی در افراد مبتلا به NAFLD مورد استفاده قرار گیرد.
با افزایش سن، سازگاری­های عصبی - عضلانی کاهش و میزان سقوط افراد افزایش می­یابد. تجزیه و تحلیل الگوهای زمانی سینرژی عضلات می­ تواند چارچوب مفیدی را برای توصیف و تفسیر سازگاری سیستم عصبی - عضلانی فراهم آورد. لذا هدف از پژوهش حاضر، بررسی... more
با افزایش سن، سازگاری­های عصبی - عضلانی کاهش و میزان سقوط افراد افزایش می­یابد. تجزیه و تحلیل الگوهای زمانی سینرژی عضلات می­ تواند چارچوب مفیدی را برای توصیف و تفسیر سازگاری سیستم عصبی - عضلانی فراهم آورد. لذا هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر تمرین مقاومتی ناپایدار همراه با محدودیت جریان خون بر الگوهای زمانی و تعداد سینرژی عضلانی سالمندان با سابقه افتادن درحین راه رفتن بود.مواد و روش ­ها: 27 مرد سالمند (1.5±62 سال) با سابقه افتادن به صورت تصادفی در سه گروه تمرین مقاومتی ناپایدار بدون محدودیت جریان خون، تمرین مقاومتی ناپایدار با محدودیت جریان خون و کنترل قرار گرفتند. برنامه تمرینی شامل 4 هفته و هر هفته سه جلسه تمرین اسکات با وزن بدن روی سطح ناپایدار بود. قبل و بعد از مداخله، سیگنال­ های الکترومیوگرافی از هشت عضله اندام تحتانی در حین راه رفتن برای استخراج تعداد سینرژی، میزان به­ کارگیری عضلات، مدت زمان به­ کارگیری عضلات و ثبات و پایداری فرمان­ های عصبی ثبت گردید. برای تحلیل داده ­ها از آزمون کروسکال-والیس، آزمون جفت شده ویلکاکسون و تحلیل کوواریانس با آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد (0.05>P < span lang="FA">).یافته­ ها: نتایج نشان داد که اگرچه در تعداد سینرژی عضلانی بین گروه کنترل با گروه تمرین مقاومتی روی سطح ناپایدار با محدودیت جریان خون (0.002=P < span lang="FA">) و بدون محدودیت جریان خون (0.013=P < span lang="FA">) تفاوت معنادار آماری وجود دارد؛ ولیکن بین دو گروه تمرینی تفاوت معنی­دار آماری مشاهده نشد (0.23=P < span lang="FA">). هم­چنین میزان به­ کارگیری عضلات و مدت زمان به­ کارگیری عضلات در هر دو گروه تمرین با محدودیت جریان خون (0.0001=P < span lang="FA">) و بدون محدودیت جریان خون (0.0001=P < span lang="FA">) کاهش یافته است. تفاوت معنی­ دار آماری تنها در متغیر پایداری فرمان­ های عصبی بین دو گروه تمرین با و بدون محدودیت جریان خون  مشاهده شد (0.005=P < span lang="FA">).بحث و نتیجه­ گیری: تمرینات مقاومتی ناپایدار همراه با محدودیت جریان خون تنها منجر به بهبود شاخص پایداری فرمان­ های عصبی حین راه رفتن نسبت به تمرینات مقاومتی ناپایدار بدون محدودیت جریان خون در افراد مسن با سابقه افتادن می­ گردد.
وع تیپ‌بدنی معرف شکل مورفولوژیکی در مقاطع معینی از سن است که با آمادگی قلبی - تنفسی مرتبط است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی ارتباط متغیرهای زیست حرکتی با تیپ بدنی دانش‌آموزان مقطع ابتدایی شهر دلفان بود.مواد و روش ­ها: بدین منظور تعداد 150... more
وع تیپ‌بدنی معرف شکل مورفولوژیکی در مقاطع معینی از سن است که با آمادگی قلبی - تنفسی مرتبط است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی ارتباط متغیرهای زیست حرکتی با تیپ بدنی دانش‌آموزان مقطع ابتدایی شهر دلفان بود.مواد و روش ­ها: بدین منظور تعداد 150 دانش‌آموز پسر غیرورزشکار با میانگین قد 13.85±152.45 سانتی­متر، وزن 12.76±44.07 کیلوگرم و شاخص توده بدنی 3.91±19.08 کیلوگرم بر مترمربع در پی فراخوان عمومی مرکز ورزش ‌درمانی فتیان به‌صورت داوطلبانه و در دسترس در این پژوهش شرکت نمودند. جهت بررسی تیپ‌بدنی از متغیرهای منتخب پیکرسنجی به روش هیث وکارتر (اکتومورف، مزومورف، اندومورف) و برای بررسی مؤلفه­ های فیزیولوژیکی از شاخص VO2max، توان بی‌هوازی و توان انفجاری استفاده شد. تحلیل داده‌ها با روش آماری آزمون همبستگی و تحلیل واریانس یک‌راهه و دانکن در نرم‌افزار SPSS نسخه 26 در سطح 0.05>P انجام شد.یافته‌ها: نتایج حاصل از آزمون همبستگی پیرسون نشان داد ارتباط بین تیپ­ بدنی مزومورف با شاخص‌های زیست حرکتی، مثبت و معنی‌دار می‌باشد. همچنین این ارتباط برای تیپ بدنی اکتومورف با شاخص توان هوازی (0.008=P < span lang="AR-SA">) و انفجاری (0.009=P < span lang="AR-SA">) معنی‌دار و با توان بی‌هوازی معنی‌دار نبود (0.213=P < span lang="AR-SA">). در ارتباط با تیپ بدنی اندومورف نتایج نشان‌دهنده ارتباط منفی با توان هوازی (0.011=P < span lang="AR-SA">) و عدم ارتباط با توان بی‌هوازی و انفجاری بود. در مقایسه تیپ‌های بدنی یافته‌ها نشان داد بیشینه اکسیژن مصرفی در گروه­های مزومورف و اکتومورف بالاتر از گروه اندومورف بود (0.011=P < span lang="AR-SA">). در عملکرد بی‌هوازی شرکت‌کنندگان با تیپ بدنی مزومورف عملکرد بهتری نسبت به تیپ‌بدنی اندومورف واکتومورف داشتند (008/0=P < span lang="FA">) همچنین در توان انفجاری، شرکت‌کنندگان با تیپ بدنی مزومورف عملکرد بهتری نسبت به شرکت‌کنندگان با تیپ بدنی اندومورف و اکتومورف داشتند (0.012=P < span lang="FA">) اما تفاوت سایر گروه‌ها معنی‌دار نبود.بحث و نتیجه ­گیری: طبق یافته‌های این پژوهش تیپ بدنی اکتومورف مستعد رشته­ های ورزشی با ماهیت هوازی و تیپ بدنی مزومورف مستعد رشته ­های انفجاری با ماهیت بی‌هوازی هستند. بنابراین به معلمان و مربیان ورزش پیشنهاد می‌شود که در طی فرآیند استعدادیابی به این نکات توجه نمایند.
مولتیپل اسکلروزیس (ام اس) یک بیماری ناتوان‌کننده سیستم عصبی است که سبب ضعف عضلانی و اختلال در عملکرد جسمانی از جمله راه‌رفتن و تعادل می‌شود. هدف مطالعه حاضر مقایسه تمرین پیلاتس درخانه و زیر نور­آفتاب بر میزان استقامت قلبی‌ تنفسی، قدرت و... more
مولتیپل اسکلروزیس (ام اس) یک بیماری ناتوان‌کننده سیستم عصبی است که سبب ضعف عضلانی و اختلال در عملکرد جسمانی از جمله راه‌رفتن و تعادل می‌شود. هدف مطالعه حاضر مقایسه تمرین پیلاتس درخانه و زیر نور­آفتاب بر میزان استقامت قلبی‌ تنفسی، قدرت و استقامت عضلانی، تعادل، هماهنگی و ویتامین ‌دی بیماران مولتیپل اسکلروزیس بود.مواد و روش‌ها: از میان زنان مبتلا به ام اس تعداد 44 نفر به صورت تصادفی انتخاب و به سه گروه تمرین در خانه، تمرین زیر نور آفتاب و کنترل تقسیم شدند. گروه‌های تمرینی 8 هفته تمرین پیلاتس را بین ساعت 8 تا 10 صبح به صورت انفرادی (از طریق DVD) در خانه یا زیر نورآفتاب انجام دادند. استقامت قلبی‌تنفسی و استقامت عضلانی، قدرت بالاتنه و پایین‌تنه، تعادل، هماهنگی و سطح ویتامین‌ دی بیماران پیش و پس از تمرینات اندازه‌گیری شد و داده‌ها با استفاده از روش آماری کوواریانس تحلیل شدند.یافته‌ها: هشت هفته تمرین پیلاتس در خانه و زیر نور آفتاب باعث افزایش استقامت قلبی‌تنفسی و استقامت عضلانی، قدرت بالاتنه و پایین‌تنه، هماهنگی و سطح ویتامین‌ دی و بهبود تعادل بیماران شد (0.05>P < span lang="FA">). نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که تمرین زیر نورآفتاب در مقایسه با تمرین در خانه باعث افزایش بیشتر در قدرت عضلانی بالاتنه و پایین‌تنه، تعادل و ویتامین‌ دی بیماران شد. اما تغییرات در میزان استقامت قلبی‌تنفسی، استقامت عضلانی و هماهنگی بین دو گروه تمرینی از نظر آماری معنی‌دار نبود (0.05).بحث و نتیجه‌گیری: به طور کلی تمرین پیلاتس در خانه و زیر نورآفتاب باعث افزایش ظرفیت عملکردی زنان مبتلا به ام­اس شده و جهت اثرگذاری بیشتر، تمرین زیر نورآفتاب به‌علت کاهش عوارض جسمانی بیماری توصیه می‌شود.
اختلال در شاخص نسبت نوتروفیل به لنفوسیت (NLR) و تعداد پلاکت­ های خونی و ماندگاری آن یکی از عوارض بیماری کووید-19 می‌باشد. تمرین ورزشی دارای فشار متابولیکی و مکانیکی (تمرین ترکیبی) مناسب، یک عامل تنظیمی برای شاخص NLR و باعث افزایش پلاکت‌ها... more
اختلال در شاخص نسبت نوتروفیل به لنفوسیت (NLR) و تعداد پلاکت­ های خونی و ماندگاری آن یکی از عوارض بیماری کووید-19 می‌باشد. تمرین ورزشی دارای فشار متابولیکی و مکانیکی (تمرین ترکیبی) مناسب، یک عامل تنظیمی برای شاخص NLR و باعث افزایش پلاکت‌ها می­ شود. هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر یک دوره تمرین ترکیبی در دوران ریکاوری  بر شاخص NLR و پلاکت خون افراد بهبودیافته از بیماری کووید-19 بود. مواد و روش ها: تعداد 27 فرد بهبود یافته از بیماری کووید-19 با میانگین سنی 7±35 سال و شاخص توده بدنی 3.18±48.26 کیلوگرم بر متر مربع به روش منطبق در دو گروه تمرین ترکیبی (14 نفر) و گروه کنترل (13 نفر) قرار گرفتند. افراد گروه تمرین 3 جلسه در هفته، به مدت 8 هفته تمرینات ترکیبی را اجرا کردند. یک روز قبل از اولین جلسه تمرین و 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین در هفته­‌های چهارم و هفته هشتم نمونه خون از آزمودنی­ ها گرفته شد و برای تجزیه و تحلیل داده­ ها از روش آماری آنوا با اندازه­ گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنی­ داری (0.05>P < span lang="FA">) استفاده شد.یافته‌ها: میزان شاخص NLR و پلاکت خون پس از 8 هفته تمرین ترکیبی گرچه بهبودی نسبی یافتند، اما از نظر آماری معنادار نشدند. آزمون بونفرونی نشان داد بین تمامی هفته­ ها اثر زمان معنادار بوده است (0.0.5>P < span lang="AR-IQ">). همچنین تغییرات وزن و شاخص توده­ بدنی بهبود غیرمعناداری را نشان داد (0.05 ).بحث و نتیجه‌گیری: به نظر می­ رسد تمرین ورزشی ترکیبی تا حدودی می­ تواند سبب تقویت و تسریع برگشت سیستم ایمنی بدن به وضعیت طبیعی آن در افراد بهبودیافته از بیماری کووید-19 شود.
کاهش فعالیت بدنی به روش لیگاسیون عصب نخاعی (SNL) سبب آتروفی عضلانی می شود. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر فعالیت کاهش ­یافته به شکل لیگاسیون عصبی بر بیان ژن­ های مرتبط با آتروفی عضلانی (TWEAK و Fn14) پس از تمرینات مقاومتی، استقامتی و... more
کاهش فعالیت بدنی به روش لیگاسیون عصب نخاعی (SNL) سبب آتروفی عضلانی می شود. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر فعالیت کاهش ­یافته به شکل لیگاسیون عصبی بر بیان ژن­ های مرتبط با آتروفی عضلانی (TWEAK و Fn14) پس از تمرینات مقاومتی، استقامتی و ترکیبی بود.مواد و روش ­ها: تعداد 30 سر موش صحرایی به طور تصادفی به چهار گروه تقسیم شدند: 1. گروه کنترل (7 سر موش)، 2. گروه تمرین ترکیبی (7 سر موش)، 3. گروه تمرین استقامتی (8 سر موش) و 4. گروه تمرین مقاومتی (8 سر موش). مدت برنامه تمرینی گروه ­های 2، 3 و 4، شش هفته و مدت فعالیت کاهش ­یافته، چهار هفته بود. برای سنجش بیان ژن از تکنیک Real time-PCR استفاده شد. برای تعیین تفاوت میان متغیرهای پژوهش از آزمون تحلیل واریانس و آزمون­ تعقیبی توکی در سطع معنی­ داری 0.05 استفاده شد.یافته‌ها: یافته­ ها نشان داد که بیان ژن­ های TWEAK و Fn14 در اثر فعالیت کاهش­ یافته، افزایش می­ یابد. در گروه ­های تمرین مقاومتی و تمرین ترکیبی نسبت به گروه کنترل، کاهش معنی ­داری در بیان ژن TWEAK (P < span lang="FA">=0.001) مشاهده شد. در گروه تمرین ترکیبی نسبت به گروه کنترل، کاهش­ معنی­ داری در بیان ژن Fn14 (P=0.003) مشاهده شد. با این حال تغییری در بیان ژن­ های TWEAK و Fn14 در گروه تمرین استقامتی نسبت به گروه کنترل مشاهده نشد.بحث و نتیجه­ گیری: این یافته­ ها نشان می­ دهد که اجرای شش هفته تمرین مقاومتی یا ترکیبی نسبت به تمرین استقامتی پیش از فعالیت کاهش ­یافته (SNL)، از افزایش بیان ژن های ­TWEAK و Fn14 پیشگیری می­ کند. بنابراین حیواناتی که در برنامه تمرینی آنها، تمرین مقاومتی وجود داشت نسبت به گروهی که تنها تمرین استقامتی انجام داده­ اند در برابر آتروفی عضلانی ناشی از کاهش فعالیت بدنی مقاوم ­ترند.
عملکرد ورزشکاران در جلسات کوتاه مدت فعالیت ورزشی که می ­تواند در طول مسابقات نیز اهمیت ویژه­ ای داشته باشد، تحت تأثیر عوامل مختلف قرار می ­گیرد. غلظت خون توسط اجزای مختلف خون از جمله پروتئین­ ها تعیین می­ گردد. هدف از تحقیق حاضر، بررسی... more
عملکرد ورزشکاران در جلسات کوتاه مدت فعالیت ورزشی که می ­تواند در طول مسابقات نیز اهمیت ویژه­ ای داشته باشد، تحت تأثیر عوامل مختلف قرار می ­گیرد. غلظت خون توسط اجزای مختلف خون از جمله پروتئین­ ها تعیین می­ گردد. هدف از تحقیق حاضر، بررسی تأثیر کوتاه مدت فعالیت ورزشی استقامتی بر تغییرات سطوح پروتئین­های پلاسما در مردان ورزشکار و غیرورزشکار می­ باشد.مواد و روش ­ها: در این تحقیق 12 ورزشکار و 12 غیرورزشکار مرد به طور داوطلبانه شرکت کردند. این دو گروه، یک آزمون هوازی تا حد واماندگی را بر روی دوچرخه مونارک انجام دادند. قبل، بلافاصله و 24 ساعت بعد از فعالیت ورزشی، نمونه ­های خونی از افراد گرفته شد. پس از جمع­ آوری داده­ها، از روش آمار توصیفی برای دسته بندی اطلاعات و برای مقایسه متغیرهای درون­ گروهی از روش آماری اندازه­ گیری مکرر و برای مقایسه بین گروهی از روش آماری تی تست مستقل استفاده شد.یافته­ ها: نتایج نشان داد میزان پروتئین­ تام، آلبومین و گلوبولین پلاسما در گروه ورزشکار و غیرورزشکار در زمان بعد از فعالیت ورزشی به طور معناداری افزایش داشته و 24 ساعت پس از فعالیت ورزشی به طور معناداری کاهش می­یابد (0.05>P). همچنین سطوح کراتینین پلاسما در گروه ورزشکار افزایش معنادار داشت (0.0001>P)، اما در گروه غیرورزشکار تفاوت معناداری وجود نداشت (0.15=P).بحث و نتیجه­ گیری: با توجه به این­که دوره بازیافت در فعالیت­های ورزشی اهمیت ویژه­ای دارد، به نظر می ­رسد دوره بازیافت متغیرهای تحقیق حاضر متفاوت می ­باشد. همچنین ورزشکار و یا غیرورزشکار بودن باعث ایجاد نتایج متفاوت در برخی از متغیرها می ­شود.
تمرینات هرمی مقاومتی و سرعتی می‌توانند موجب بهبود انعطاف‌پذیری، قدرت عضله و توان بی‌هوازی شوند، اما به نظر می‌رسد تمرینات مقاومتی روش مؤثرتری بر قدرت عضله باشند. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین مقاومتی هرمی دوگانه و... more
تمرینات هرمی مقاومتی و سرعتی می‌توانند موجب بهبود انعطاف‌پذیری، قدرت عضله و توان بی‌هوازی شوند، اما به نظر می‌رسد تمرینات مقاومتی روش مؤثرتری بر قدرت عضله باشند. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین مقاومتی هرمی دوگانه و سرعتی هرمی بر فاکتورهای فیزیکی و فیزیولوژیکی منتخب کشتی‌گیران آزادکار پسر نخبه جوان بود.مواد و روش­ ها: 30 نفر از کشتی‌گیران آزادکار پسر نخبه جوان به‌طور تصادفی انتخاب و به سه گروه تمرین مقاومتی (به شکل هرمی دوگانه)، سرعتی (به شکل هرمی) و کنترل تقسیم شدند. گروه‌های تمرینی مقاومتی و سرعتی هر یک برنامه تمرین ویژه خود را به مدت 8 هفته و 3 جلسه در هفته اجرا کردند. داده‌ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره (مانکوا) همراه با آزمون ‌تعقیبی شیداک در نرم‌افزار SPSS نسخه 21 و در سطح معنی‌داری 05/0 مورد آنالیز قرار گرفتند (05/0P<).یافته‌ها: نتایج نشان داد افزایش فاکتورهای وزن بدن، شاخص توده بدنی، توده‌ چربی بدن، قدرت عضلانی پایین­‌تنه، اوج توان و میانگین توان در گروه هرمی دوگانه به طور معنی­داری نسبت به گروه کنترل و گروه هرمی سرعتی بالاتر بود (0.05>P)، در مقابل، بهبود فاکتورهای زمان دوی سرعت 30 متر، زمان تست 400 متر و افت سرعت در گروه هرمی سرعتی در مقایسه با گروه کنترل و گروه مقاومتی به طور معنی‌داری بیشتر بود (0.05>P). همچنین، یافته‌های دیگر این آزمون آشکار ساخت که بهبود استقامت عضلانی پایین‌تنه و انعطاف‌پذیری در هر دو گروه در مقایسه با گروه کنترل به طور معنی‌داری بالاتر بود (0.05>P).بحث و نتیجه­‌گیری: با توجه به یافته‌های پژوهش می‌توان گفت که مربیان کشتی می‌توانند از تمرینات مقاومتی هرمی دوگانه برای بهبود قدرت عضلانی و از تمرینات سرعتی هرمی برای بهبود سرعت بدن کشتی‌گیران آزادکار استفاده نمایند.
کاهش فعالیت‌بدنی در جوندگان موجب کاهش در توده عضلانی، سطح مقطع عرضی میوفیبریل­ ها (CSA) و تولید نیرو می‌شود. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثر کاهش فعالیت‌بدنی پس از یک دوره تمرین استقامتی بر بیان ژن‌های STIM1، Orai1 و MG29 در عضله... more
کاهش فعالیت‌بدنی در جوندگان موجب کاهش در توده عضلانی، سطح مقطع عرضی میوفیبریل­ ها (CSA) و تولید نیرو می‌شود. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثر کاهش فعالیت‌بدنی پس از یک دوره تمرین استقامتی بر بیان ژن‌های STIM1، Orai1 و MG29 در عضله پلانتاریس موش‌های نر ویستار بود.مواد و روش‌ها: 16 سر رت نژاد ویستار در محدوده وزنی 20±250 گرم به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه کنترل – لیگاسیون عصب نخاعی (SNL): شامل 8 سر موش صحرائی نر 8 هفته‌ای بوده که سه شاخه سیاتیک آن‌ها به طور محکم گره زده شد. گروه تجربی شامل 8 سر موش صحرائی که پس از یک دوره تمرین استقامتی و SNL را دریافت کردند. پروتکل تمرین استقامتی در پژوهش حاضر به مدت 4 روز در هفته و به مدت 6 هفته بود. از 10 متر در دقیقه به مدت 10 دقیقه در هفته اول، به 18-17 متر در دقیقه به مدت 30 دقیقه در هفته پنجم افزایش یافت. بعد از آخرین جلسه تمرینی، رت‌ها توسط تزریق درون صفاقی کتامین و زایلازین بی‌هوش و بافت عضله استخراج شد. جهت تعیین معنا­دار بودن تفاوت بین متغیرها از آزمون آماری تی مستقل با سطح معنا‌داری 0.05>P استفاده شد.یافته‌ها: نتایج تحقیق حاضر نشان داد که تمرین استقامتی قبل از SNL باعث عدم تغییر معنادار ژن MG29  شد (P=0.07)و افزایش معنا‌دار در ژن Stim1  و Orai1  ‌نیز مشاهده گردید (0.05>P).بحث و نتیجه‌گیری: تمرین استقامتی قادر به تعدیل اختلال بیان پروتئین‌های، Stim1 و Orai1 در حالت نوروپاتی بود که ممکن است به‌واسطه سازوکارهای گوناگونی نظیر کنترل عوامل استرس اکسایشی و عوامل رشدی بتواند اثرات سودمند خود را اعمال ‌کند.
اثر تمرینات ترکیبی بر آمادگی جسمانی افراد مختلف به‌خوبی مورد مطالعه قرار گرفته، اما تفاوت راه‌رفتن/ دویدن به جلو و عقب در بخش هوازی این تمرینات کمتر بررسی شده است. لذا هدف از مطالعه حاضر، مقایسه اثر تمرینات مقاومتی با تمرینات ترکیبی قدرتی... more
اثر تمرینات ترکیبی بر آمادگی جسمانی افراد مختلف به‌خوبی مورد مطالعه قرار گرفته، اما تفاوت راه‌رفتن/ دویدن به جلو و عقب در بخش هوازی این تمرینات کمتر بررسی شده است. لذا هدف از مطالعه حاضر، مقایسه اثر تمرینات مقاومتی با تمرینات ترکیبی قدرتی هوازی (راه‌رفتن/ دویدن به جلو در مقابل راه‌رفتن/ دویدن به عقب) بر ترکیب بدنی و آمادگی عملکردی مردان میان‌سال بود.مواد و روش‌ها: بدین منظور، 48 مرد میان‌سال به طور تصادفی به چهار گروه تمرین قدرتی - هوازی رو به جلو، تمرین قدرتی- هوازی رو به عقب، تمرین مقاومتی و کنترل تقسیم شدند. آزمودنی‌ها به مدت هشت هفته هر هفته سه جلسه به تمرین پرداختند. پس از تمرینات، آزمون‌های ترکیب بدنی، قدرت بالاتنه، قدرت پایین‌تنه، چابکی و تعادل و استقامت هوازی به عمل آمد. داده‌ها توسط روش آماری آنووا با اندازه‌گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنی‌داری 0.05>P تجزیه و تحلیل شد.یافته‌ها: نتایج تحقیق حاکی از آن بود که بین گروه‌ها تفاوت معنی‌داری در وزن، توده بدون چربی و توده چربی وجود نداشت (0.05<P). در مورد قدرت عضلانی اندام تحتاتی و فوقانی، چابکی و تعادل و استقامت هوازی نتایج نشان داد که هر سه گروه تمرینی از قبل از تمرینات تا بعد از تمرینات بهبود معنی‌داری داشته اند (0.001>P) اما بین گروه‌ها تفاوت معنی‌داری مشاهده نشد. بحث و نتیجه‌گیری: می‌توان گفت هشت هفته برنامه تمرین ترکیبی (قدرتی راه‌رفتن/ دویدن به جلو و قدرتی راه‌رفتن/ دویدن به عقب) اثرات معنی‌دار و سودمندی بر عملکرد جسمانی مردان میان‌سال دارد و نباید نگران اثرات تداخلی این تمرینات بود. لذا با توجه به اثر احتمالی راه‌رفتن به عقب بر سایر متغیرهای عملکردی و برای تنوع‌بخشی به تمرینات ترکیبی می‌‌توان از راه‌رفتن به عقب به عنوان بخشی از تمرین هوازی بهره برد.
تمرین ورزشی یک راهکار موثر در درمان بیماری MS محسوب می ­شود. در این مطالعه، به بررسی تاثیر تمرین مقاومتی فزاینده بر میزان خستگی، توانایی راه ­رفتن و کیفیت ­زندگی در زنان مبتلا به MS پرداخته شد.مواد و روش­ ها: 16 نفر از زنان مبتلا به MS در... more
تمرین ورزشی یک راهکار موثر در درمان بیماری MS محسوب می ­شود. در این مطالعه، به بررسی تاثیر تمرین مقاومتی فزاینده بر میزان خستگی، توانایی راه ­رفتن و کیفیت ­زندگی در زنان مبتلا به MS پرداخته شد.مواد و روش­ ها: 16 نفر از زنان مبتلا به MS در این پژوهش شرکت کردند. این افراد به طور تصادفی در دو گروه شاهد (8.15±32.37 سال) و گروه آزمایش (5.37±29.71 سال) قرار گرفتند. در گروه آزمایش فعالیت مقاومتی فزاینده به مدت 8 هفته اجرا شد. قبل و پس از برنامه تمرینی، سرعت راه رفتن، استقامت راه رفتن، خستگی و کیفیت زندگی مورد ارزیابی قرار گرفت. از آزمون تحلیل واریانس با اندازه ­های تکراری برای آنالیز آماری استفاده شد. سطح معناداری 0.05>P در نظر گرفته شد.یافته ­ها: توانایی سرعت و استقامت راه ­رفتن در گروه آزمایش نسبت به قبل از تمرین به طور معنا­داری افزایش یافت؛ اما، در گروه شاهد سرعت و استقامت راه­ رفتن نسبت به قبل کاهش معناداری یافت (0.04=P). از طرفی، کاهش معنادار خستگی در گروه آزمایش نسبت به قبل از تمرین نشان داده شد (0.001=P)؛ درحالی­ که خستگی در گروه شاهد نسبت به قبل به طور غیرمعناداری افزایش پیدا کرد (0.73=P). تمرینات مقاومتی موجب بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به MS نسبت به قبل از تمرین شد (0.01=P)، این در حالی است که میزان کیفیت ­زندگی (0.04=P) گروه شاهد نسبت به قبل کاهش یافت (0.04=P). میزان کیفیت زندگی و خستگی در قبل و پس از مداخله تمرینی بین دو گروه تفاوت معناداری وجود ندارد، اما توانایی راه­ رفتن (سرعت و استقامت) پس از مداخله تمرینی در گروه آزمایش به طور معناداری بیشتر از گروه شاهد بود.بحث و نتیجه­ گیری: تمرین مقاومتی فزاینده با شدت متوسط می ­تواند منجر به افزایش توانایی راه رفتن، کاهش خستگی و در نهایت منجر به بهبود کیفیت زندگی زنان مبتلا به MS می­ شود.
اسپرین مچ پا از آسیب­ های شایع، در بازی والیبال است. هدف تحقیق حاضر، تأثیر‌ ده هفته تمرین در آب با تاکید بر تمرینات ثبات مرکزی بر تعادل‌، عملکرد حرکتی ‌و جسمانی‌ والیبالیست ­های زن با اسپرین مزمن مچ پا بود.مواد و روش‌ها: تعداد 60 نفر از... more
اسپرین مچ پا از آسیب­ های شایع، در بازی والیبال است. هدف تحقیق حاضر، تأثیر‌ ده هفته تمرین در آب با تاکید بر تمرینات ثبات مرکزی بر تعادل‌، عملکرد حرکتی ‌و جسمانی‌ والیبالیست ­های زن با اسپرین مزمن مچ پا بود.مواد و روش‌ها: تعداد 60 نفر از زنان والیبالیست دارای اسپرین مچ پا با استفاده از نمونه در دسترس در این تحقیق شرکت کردند که در دو گروه آزمایش (30 نفر) و شاهد (30 نفر) قرار گرفتند. آزمودنی­ های گروه آزمایش به مدت ده هفته، هر هفته چهار جلسه‌ 60 دقیقه ­ای به انجام فعالیت در آب پرداختند، در حالی که گروه شاهد در این مدت هیچ فعالیت­ بدنی مؤثری را تجربه نکردند. برای ارزیابی تعادل از دستگاه تعادلی بایودکس‌ و‌ برای ارزیابی عملکرد جسمانی از تست عملکرد هوازی (آزمون پله)، تست عملکرد‌ چابکی (زمان‌ آزمون دوی 9×4‌)، تست عملکرد استقامت‌ عضلانی (نمره آزمون‌ دراز و نشست پا جمع)، پرش‌ عمودی‌ سارجنت و آزمون پله سه دقیقه استفاده شد و میزان درد شرکت ­کنندگان‌ بر اساس شاخص‌ دیداری‌ سنجش‌ درد اندازه گیری‌ شد. داده ها با استفاده از آزمون آنالیز کوواریانس در سطح 0.05>P مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته­ ها: در این مطالعه اختلاف معنی ­داری در نمرات تعادل و میزان درد و برخی از فاکتورهای آمادگی جسمانی گروه تجربی نسبت به پیش از دوره تمرینی یافت شد (0.05>P)، در حالی که در گروه شاهد تغییر معنی­ داری مشاهده نشد (0.05<P). در مقایسه با گروه شاهد، نمرات تعادل گروه تجربی پس از ده هفته ورزش درمانی در آب افزایش معنی­ داری نشان داد (0.05>P).بحث و نتیجه گیری: به نظر می­ رسد تمرینات ثبات­ دهنده در آب باعث بهبود عملکرد جسمانی و کاهش شدت درد افراد مبتلا به اسپرین مچ پا می شود.
بیماران مولتیپل اسکلروزیس (ام اس) مشکلاتی را در تعادل و تمرکز تجربه می ­کنند. هدف کلی در این پژوهش بررسی اثر یک دوره شش هفته‌ای تمرینات پیلاتس و موسیقی بر تعادل و تمرکز بیماران ام اس بود.مواد و روش ­ها: نمونه ­های تحقیق حاضر 29 زن مبتلا... more
بیماران مولتیپل اسکلروزیس (ام اس) مشکلاتی را در تعادل و تمرکز تجربه می ­کنند. هدف کلی در این پژوهش بررسی اثر یک دوره شش هفته‌ای تمرینات پیلاتس و موسیقی بر تعادل و تمرکز بیماران ام اس بود.مواد و روش ­ها: نمونه ­های تحقیق حاضر 29 زن مبتلا به ام اس، 20-50 سال با درجه ناتوانی بین 2-5 بودند که با توجه به آزمون قدرت همگن شدند. پیش­ آزمون با استفاده از دستگاه تعادل­ سنج ایستا، آزمون تعادل زمان راه رفتن و نشستن و آزمون تمرکز انجام شد و آزمودنی‌ها در سه گروه قرار گرفتند. گروه آزمایشی اول به مدت 6 هفته‌ سه جلسه‌ای یک ساعته به انجام تمرینات پیلاتس پرداختند. تمرینات در نوبت صبح و زیر نظر مربی پیلاتس انجام شد. هر جلسه تمرین به سه قسمت گرم کردن (15-10دقیقه)، انجام تمرینات پیلاتس (40-35 دقیقه) و بازگشت به حالت ­اولیه (10 دقیقه) تقسیم شد. گروه دوم آزمایش، تمرینات مذکور را با موسیقی انجام دادند. افراد گروه کنترل در دوره تمرینات فقط به فعالیت­ های روزانه‌ خود پرداختند. پس از پایان دوره تمرینی آزمودنی‌ها در پس­ آزمون شرکت کردند. از آزمون تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی LSD به منظور مقایسه گروه‌ها و مشخص شدن محل اختلاف در سطح معنی‌داری 0.05>P استفاده شد.یافته­ ها: تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که بین گروه‌های آزمایشی و کنترل در متغیرهای تعادل ایستا، پویا و تمرکز تفاوت معنی دار آماری با برتری گروه های آزمایشی وجود دارد. ­همچنین نتایج نشان داد بین برنامه تمرینی پیلاتس و پیلاتس به همراه موسیقی تفاوت معنی‌داری در هیچ کدام از متغیرها وجود ندارد.بحث و نتیجه گیری: به طور کلی می­ توان نتیجه گرفت هنگام استفاده از برنامه‌های تمرینی پیلاتس و پیلاتس به همراه موسیقی کیفیت و نوع تمرینات طراحی شده در جلسه­ های تمرینی پیلاتس از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و در استفاده مناسب از موسیقی باید دقت لازم انجام شود
امروزه متخصصان عقیده دارند که رژیم غذایی و داروها در درمان و کنترل قند و متابولیسم چربی‌های خون بیماران به تنهایی کافی نیستند، بلکه انجام فعالیت‌های بدنی و ورزشی نیز باید به برنامه روزانه اضافه شود. بنابراین هدف تحقیق حاضر بررسی تأثیر یک... more
امروزه متخصصان عقیده دارند که رژیم غذایی و داروها در درمان و کنترل قند و متابولیسم چربی‌های خون بیماران به تنهایی کافی نیستند، بلکه انجام فعالیت‌های بدنی و ورزشی نیز باید به برنامه روزانه اضافه شود. بنابراین هدف تحقیق حاضر  بررسی تأثیر یک دوره تمرین ترکیبی و مصرف مکمل دارچین بر سطوح سرمی آپلین و IL-6 زنان غیرفعال دارای اضافه وزن بود.مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون می‌باشد. 40 نفر از زنان دارای اضافه وزن به صورت تصادفی در چهار گروه تمرین ترکیبی (10 نفر)، تمرین ترکیبی- مکمل دارچین (10 نفر)، مکمل دارچین (10 نفر) و کنترل (10 نفر) قرار گرفتند. تمرین هوازی با 75-50 درصد ضربان قلب بیشینه و تمرین TRX در دامنه درک فشار 12 تا 17 در مقیاس بورگ انجام شد. 24 ساعت قبل از شروع دوره تمرینی و 48 ساعت پس از اتمام آخرین جلسه جهت اندازه‌گیری آپلین و IL-6 خونگیری انجام شد. سپس با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تغییرات بین­ گروهی و از آزمون تی­ زوجی جهت مقایسه درون­ گروهی استفاده شد. تحلیل داده‌ها توسط نرم ­افزار SPSS5 در سطح معناداری 0.05>P صورت گرفت.یافته‌ها: نتایج بین گروهی تفاوت معنی‌دار در غلظت سرمی IL-6 و آپلین نشان داد (0.001=P). نتایج آزمون تی زوجی کاهش معنادار را برای هر سه گروه در مقادیر IL-6 و آپلین نشان داد (0.05>P).بحث و نتیجه‌گیری: کاهش التهاب ناشی از فعالیت ورزشی یکی از عوامل مؤثرکاهش سطح آپلین در مطالعه حاضر می‌باشد. با توجه به نتایج تحقیق حاضر و از انجایی که تمرین ترکیبی تأثیر سودمندی بر آپلین و IL-6 داشته است. مصرف مکمل دارچین به همراه تمرین ترکیبی بطور موثر بافت چربی را کاهش می‌دهد، با این حال، هر دو مداخله ممکن است با هم به عنوان یک روش کاهش وزن و التهاب استفاده شوند
بررسی پروفایل هورمونی رشته ‏های ورزشی مختلف در تحقیقات فراوانی جهت ارائه معیار و شاخص به کار می ‏رود. با توجه به اهمیت رشته دوچرخه‌سواری تحقیق حاضر به بررسی پروفایل هورمونی دوچرخه‌سواران مرد تیم ملی ایران می ‏پردازد.مواد و روش ‏ها: در این... more
بررسی پروفایل هورمونی رشته ‏های ورزشی مختلف در تحقیقات فراوانی جهت ارائه معیار و شاخص به کار می ‏رود. با توجه به اهمیت رشته دوچرخه‌سواری تحقیق حاضر به بررسی پروفایل هورمونی دوچرخه‌سواران مرد تیم ملی ایران می ‏پردازد.مواد و روش ‏ها: در این مطالعه توصیفی ۹۵ نفر از مردان دوچرخه ‏سوار تیم ملی ایران با میانگین و انحراف معیار قد 4.5±175.4 سانتی ‏متر، وزن 3.8±74.5 کیلوگرم و شاخص توده بدن 0.7±23.9 کیلوگرم بر مترمربع به عنوان نمونه مورد بررسی قرار گرفتند. متغییر‏های تحقیق شامل: (سطح سرمی هورمون تستوسترون، هورمون رشد، هورمون رشد شبه انسولینی، هورمون لوتئینی، هورمون تحریک کننده تیروئید و هورمون اریتروپویتین) بود که ۴۸ ساعت پس از آخرین جلسه تمرین و به صورت ناشتا از ورید ناحیه آرنج آزمودنی‏ ها خونگیری به عمل آمد. داده ‏ها با استفاده از نرم افزار SPSS تحلیل و بررسی شدند (0.05>P).یافته‏ ها: در مردان دوچرخه‌سوار تیم ملی ایران میانگین سطح سرمی هورمون تستوسترون 0.23±‏‏‏4.44 نانوگرم/میلی ‏لیتر، میانگین سطح سرمی هورمون رشد 0.17± 0.24 نانوگرم/میلی‏ لیتر، میانگین سطح سرمی هورمون رشد شبه ­انسولینی 56.64±246.3 میکروگرم/لیتر، میانگین سطح سرمی هورمون لوتئینی 0.72±2.44 واحد بین ‏المللی/لیتر، میانگین سطح سرمی هورمون تحریک ­کننده تیروئید 0.8±2.33 میلی‏ واحد بین‏ الملل/لیتر و میانگین سطح سرمی هورمون اریتروپویتین 0.97± 4.79 میلی‏ واحد بین‏ المللی/ لیتر بود.بحث و نتیجه‏ گیری: مقادیر مرجع هورمون ‏های بررسی شده برای جمعیت عمومی ورزشکاران نخبه معتبر نیست. محدودیت‌های مرجع جدیدی باید برای متغیرهای هورمونی در ورزشکاران نخبه ایجاد شود. زیرا وضعیت متابولیسمی، تغذیه‏ ای و تمرینی آنها با جمعیت عادی غیرورزشکار متفاوت است.
بیماری کبدچرب غیرالکلی با رسوب چربی در سلول­ های کبدی مشخص می­ گردد و در صورت عدم کنترل ممکن است سبب فیبروز، سیروز و تخریب سلولی کبد گردد. پژوهش حاضر با هدف تعیین آثار 8 هفته تمرین استقامتی بر شاخص­ های ترکیب بدنی، نیمرخ چربی و کبد چرب در... more
بیماری کبدچرب غیرالکلی با رسوب چربی در سلول­ های کبدی مشخص می­ گردد و در صورت عدم کنترل ممکن است سبب فیبروز، سیروز و تخریب سلولی کبد گردد. پژوهش حاضر با هدف تعیین آثار 8 هفته تمرین استقامتی بر شاخص­ های ترکیب بدنی، نیمرخ چربی و کبد چرب در زنان دیابتی مبتلا به کبد چرب غیرالکلی اجرا شد.مواد و روش­ ها: در این مطالعه 30 زن دیابتی (سن 7±53 سال، قد 4±158 سانتی­متر، وزن 9±75 کیلوگرم) دارای کبدچرب غیرالکلی شرکت کردند. آزمودنی­ ها به صورت تصادفی به دو گروه کنترل (15=n) و تمرین (15=n) تقسیم شدند. تمرینات گروه تمرین به صورت دویدن در هر جلسه به مدت 30-45 دقیقه و شدت 60-70 درصد ضربان قلب ذخیره و سه جلسه در هفته و طی هشت هفته اجرا شد. آنزیم­ های کبدی، نیمرخ لیپیدی، قند خون، انسولین، شاخص مقاومت به انسولین، شاخص­ های ترکیب بدن و VO2max پیش و پس از پروتکل تمرینی ارزیابی شد. از روش آماری آنووا با اندازه گیری مکرر جهت تعیین تفاوت­ ها استفاده و سطح معنی­ داری آزمون ­ها P≤0.05 در نظر گرفته شد.یافته­ ها: نتایج آزمون تحلیل واریانس با اندازه­ گیری­ های مکرر نشان داد که اثر تعاملی زمان × گروه در متغیرهای نیمرخ چربی (TG، TC، HDL و LDL)، آنزیم­ های کبدی (ALT و AST)، انسولین، مقاومت به انسولین، VO2max ، WHR، وزن و درصد چربی بدن معنادار می­ باشد. نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی نشان داد که به جز در متغیر HDL که تغییر معناداری نداشت، سایر متغیرهای نیمرخ چربی در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری داشت (P<0.05). همچنین نتایج بین گروهی نشان داد که تفاوت معناداری بین گروه های کنترل و تمرین، در فاکتورهای قندخون ناشتا، ALT، AST، TG، HDL ،LDL، انسولین، مقاومت به انسولین، VO2max ، WHR، وزن و درصد چربی بدن وجود دارد (P<0.05).بحث و نتیجه­ گیری: این نتایج پیشنهاد می­ کنند که تمرین هوازی با شدت متوسط می­ تواند از طریق جبران اثرات تخریبی دیابت نوع دو و کبدچرب غیرالکلی نقش مهمی را در بهبود این بیمارن ایفا کند. علاوه بر این انجام تمرینات هوازی می­ تواند از پیشرفت بیماری NAFLD جلوگیری کند.
مرینات ورزشی به عنوان یک راه­کار عملی نقش مهمی در افزایش آدروپین و بهبود مقاومت به انسولین و پیشگیری از عوارض اضافه وزن دارند، هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر تمرینات هوازی با شدت متوسط و تمرین تناوبی شدید بر سطوح سرمی آدروپین و ارتباط آن... more
مرینات ورزشی به عنوان یک راه­کار عملی نقش مهمی در افزایش آدروپین و بهبود مقاومت به انسولین و پیشگیری از عوارض اضافه وزن دارند، هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر تمرینات هوازی با شدت متوسط و تمرین تناوبی شدید بر سطوح سرمی آدروپین و ارتباط آن با مقاومت به انسولین در مردان دارای اضافه وزن بود.مواد و روش­ ها: 24 مرد جوان با میانگین سن 3.14±28.4 سال، وزن 4.89±77.11 کیلوگرم و شاخص توده بدن 0.37±27.76 کیلوگرم مترمربع داوطلبانه در تحقیق حاضر شرکت کرده و به طور تصادفی در گروه تمرین هوازی‌‌‌‌ (n=8)، تمرین تناوبی شدید ‌‌‌‌‌‌(n=8) و کنترل ‌‌‌‌‌‌(n=8) قرار داده شدند. تمرین تناوبی شدید (با شدت 100-90 حداکثر ضربان قلب) و تمرین هوازی‌ (با شدت 75-50 درصد حداکثر ضربان قلب) به مدت 6 هفته و هر هفته 3 جلسه متناوب و هر جلسه 45 تا 65 دقیقه انجام شد. قبل و بعد از مداخلات نمونه خونی برای اندازه­ گیری سطوح آدروپین، گلوکز و انسواین در وضعیت 12 ساعت ناشتایی جمع آوری شد.یافته‌ها: نتایج نشان داد که 6 هفته تمرین هوازی با شدت متوسط و نیز 6 هفته تمرین تناوبی شدید منجر به افزایش معنادار آدروپین و نیز کاهش معنادار انسولین، گلوکز و مقاومت به انسولین مردان دارای اضافه وزن شدند (0.05>P). همچنین بین تغییرات آدروپین با گلوکز و مقاومت به انسولین ارتباط منفی معنادار وجود داشت (0.05>P). بین سطوح سرمی آدروپین با انسولین خون ارتباط معنادار وجود نداشت (0.05<P).بحث و نتیجه‌گیری: چنین نتیجه گیری می ­شود که هم تمرین هوازی با شدت متوسط و هم تمرین تناوبی شدید با کاهش مقاومت به انسولین در مردان دارای اضافه وزن منجر به پیشگیری از بیماری­ های دیابت و قلبی عروقی می ­شود. به نظر می­ رسد در این تغییرات ناشی از تمرین، آدروپین ایفای نقش می­ کند.
کی از بیماری­ های که امروزه سبب بروز برخی مشکلات برای سالمندان شده است، بیماری نوروپاتی دیابتی است. هدف از انجام این پژوهش، تأثیر هشت هفته تمرینات استقامتی، مقاومتی و ترکیبی برسطوح نروگلین1، قطعه اگرین C ترمینال، مقاومت به انسولین،... more
کی از بیماری­ های که امروزه سبب بروز برخی مشکلات برای سالمندان شده است، بیماری نوروپاتی دیابتی است. هدف از انجام این پژوهش، تأثیر هشت هفته تمرینات استقامتی، مقاومتی و ترکیبی برسطوح نروگلین1، قطعه اگرین C ترمینال، مقاومت به انسولین، فاکتورهای عملکردی و ترکیب بدن مردان سالمند نوروپاتی دیابتی نوع 2 بود.مواد و روش­ ها: پژوهش حاضر، به صورت نیمه تجربی با 40 مرد دیابتی نوروپاتی با دامنه­ سنی بین 50 تا 65 سال، دارای حداقل دو سال سابقه بیماری، دارای سطح هموگلوبین گلیکوزیله بین 6.5 تا 7 درصد، گلوکز خون ناشتا بالای 125 تا 150 میلی­ گرم بر دسی­ لیتر، به روش نمونه­ گیری انتخابی دردسترس و هدفدار انتخاب و به صورت تصادفی در چهار گروه استقامتی، مقاومتی، ترکیبی و کنترل تقسیم شدند. گروه ­های تمرینی به مدت هشت هفته، هر هفته 3 جلسه تمرینات خود را انجام دادند و گروه کنترل بدون فعالیت فیزیکی بودند. اندازه­ گیری نمونه­ های خونی 48 ساعت قبل و بعد پژوهش به میزان 5 سی ­سی گرفته شد. برای مقایسه درون­ گروهی و بین ­گروهی به ترتیب از روش تی­ همبسته و واریانس یک­طرفه استفاده شد و سطح معناداری کمتر از 0.05 در نظرگرفته شد.یافته­ ها: مقادیر وزن، شاخص توده بدن، ضربان قلب استراحتی، نسبت دورکمربه لگن، گلوکز ناشتا، هموگلوبین گلیکوزیله شده، مقاومت به انسولین، پپتید اگرین C ترمینال کاهش معنی ­دار در هر سه گروه تجربی نسبت گروه کنترل نشان داد. همچنین مقادیر اکسیژن مصرفی، نروگلین 1، تست تعادل لک ­لک و تست عملکردی TUG افزایش معنی ­دار در هر سه گروه تجربی نسبت به گروه کنترل نشان داد.بحث و نتیجه ­گیری: هشت هفته تمرینات استقامتی، مقاومتی و ترکیبی تغییرات مثبت بر شاخص توده بدن و بهبود وضعیت عملکردی بیماران دیابتی نوروپاتی نوع 2 داشته و احتمالا در افزایش وضعیت فیزیولوژیکی و فیزیکی این بیماران موثر است.
دیابت باعث نقص عملکرد BDNF و اختلال در سطوح سرمی CRP و IL-6 می ­شود. هدف تحقیق تعیین اثر هشت هفته تمرین ترکیبی استقامتی- مقاومتی بر سطوح سرمیBDNF، CRP و IL-6 موش ­های نر ویستار دیابتی نوع 1 بود.مواد و روش­ ها: در این مطالعه ­تجربی، تعداد... more
دیابت باعث نقص عملکرد BDNF و اختلال در سطوح سرمی CRP و IL-6 می ­شود. هدف تحقیق تعیین اثر هشت هفته تمرین ترکیبی استقامتی- مقاومتی بر سطوح سرمیBDNF، CRP و IL-6 موش ­های نر ویستار دیابتی نوع 1 بود.مواد و روش­ ها: در این مطالعه ­تجربی، تعداد 30 سر موش صحرایی نر ویستار بالغ (300-250 ­گرمی و سن 6 هفته ­ای)، به صورت تصادفی در 3 گروه شامل دو گروه دیابتی، تمرین ­دیابتی (تعداد=10)، کنترل دیابتی (تعداد=10) و یک گروه غیردیابتی، کنترل سالم (تعداد=10) قرار گرفتند. برای دیابتی­ کردن، در پایان هشت هفتگی، 55 میلی­ گرم بر کیلوگرم وزن بدن استرپتوزوسین (STZ) به روش درون­ صفاقی تزریق شد. گروه تمرین دیابتی، هشت هفته تمرینات ترکیبی را 5 بار در هفته (تمرین استقامتی با 75 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی روی نوارگردان و تمرین مقاومتی، 15 صعود از نردبان) انجام دادند. برای اندازه ­گیری سطوح سرمی BDNF، CRP و IL-6، خون­گیری انجام شد. مقایسه تغییرات بین­ گروهی و درون­ گروهی BDNF، CRP و IL-6، با آزمون ­آنووای یک­راهه و تعقیبی بونفرونی انجام شد. سطح معنی­ داری 0.05>P در نظر گرفته شد.یافته­ ها: پس از هشت هفته تمرین همزمان استقامتی-مقاومتی، سطح BDNF گروه تمرین­ دیابتی در مقایسه با کنترل­ دیابتی افزایش معنی ­دار داشت (0.009=P)؛ در حالی ­که در گروه کنترل­ دیابتی در مقایسه با کنترل­ سالم کاهش معنی­ دار داشت (0.0001=P). سطح CRP در گروه تمرین­ دیابتی در مقایسه با کنترل­ دیابتی کاهش معنی ­دار داشت (0.008=P) ؛ در حالی­که در گروه کنترل­ دیابتی در مقایسه با کنترل­ سالم افزایش معنی­ دار داشت (0.0001=P). میزان IL-6 تغییر معنی ­داری نداشت (0.057=P).بحث و نتیجه ­گیری: به افراد دیابتی توصیه می­ شود 8 هفته تمرینات همزمان استقامتی- مقاومتی را جهت افزایش سطح BDNF و کاهش التهاب انجام دهند.
تقویت جذب گلوکز در بدن توسط اینترلوکین 15 و اختلالات متابولیکی مرتبط با آن در بیماران مبتلا به سندروم متابولیک احتمالا با مداخله فعالیت ورزشی هوازی دستخوش تغییراتی گردد. هدف این مطالعه بررسی تاثیر یک دوره تمرین هوازی بر سطوح IL-15 و شاخص... more
تقویت جذب گلوکز در بدن توسط اینترلوکین 15 و اختلالات متابولیکی مرتبط با آن در بیماران مبتلا به سندروم متابولیک احتمالا با مداخله فعالیت ورزشی هوازی دستخوش تغییراتی گردد. هدف این مطالعه بررسی تاثیر یک دوره تمرین هوازی بر سطوح IL-15 و شاخص ­های خطر متابولیک می ­باشد.مواد و روش ­­ها: تعداد 20 مرد مبتلا به سندروم متابولیک بصورت داوطلبانه انتخاب و بطور تصادفی در دو گروه 10 نفری کنترل و تمرین قرار گرفتند. برنامه تمرین شامل 12 هفته تمرین هوازی با  3 جلسه در هفته و هرجلسه شامل 45 دقیقه­ تمرین با شدت 70-60 درصد ضربان قلب اوج بود. خون­گیری در مراحل قبل و بعد از مداخله تمرین جهت اندازه ­گیری متغیرهای خونی شامل IL-15، HDL، LDL، تری­گلیسرید، کلسترول­تام و گلوکز خون انجام شد. داده­ ها بوسیله آزمون های آماری تی وابسته و مستقل در سطح معنی ­داری 0.05 تحلیل شد.یافته­ ها: در همه متغیرها بین دو گروه تفاوت معناداری وجود داشت. در گروه تمرین مقادیر IL-15، HDL، حداکثر اکسیژن بیشینه در پس­ آزمون نسبت به پیش ­آزمون افزایش معنادار داشت (0.05>P). در وزن بدن،  شاخص توده بودنی، دور کمر، فشار خون میانگین، کلسترول­ تام، تری­گلیسرید، LDL، قند خون و شاخص مقاومت به انسولین کاهش معنادار مشاهده شد (0.05>P).بحث و نتیجه ­گیری: 12 هفته برنامه تمرین هوازی با شدت متوسط را می ­توان برای کنترل عوامل خطر متابولیک در بیماران دارای سندروم متابولیک بعنوان یک روش غیرداروئی پیشنهاد نمود.
چاقی یک مشکل بهداشتی مهم در سبک زندگی مدرن است. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر تمرینات تعلیق و تحریک الکتریکی کل بدن بر عملکرد جسمانی و ترکیب بدن در زنان چاق بود.مواد و روش ­ها: در یک طرح نیمه تجربی، 36 نفر داوطلب زن چاق به‌طور تصادفی به... more
چاقی یک مشکل بهداشتی مهم در سبک زندگی مدرن است. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر تمرینات تعلیق و تحریک الکتریکی کل بدن بر عملکرد جسمانی و ترکیب بدن در زنان چاق بود.مواد و روش ­ها: در یک طرح نیمه تجربی، 36 نفر داوطلب زن چاق به‌طور تصادفی به سه گروه شامل تمرینات تعلیق (ST)، تحریک الکتریکی عضلانی کل بدن (WB-EMS) و تمرینات تعلیق با تحریک الکتریکی عضلانی کل بدن (ST-WBEMS) تقسیم شدند. آن­ها هشت هفته تمرین مقاومتی تعلیق، تحریک الکتریکی کل بدن یا هر دو مداخله (3 جلسه در هفته) را اجرا کردند. WB-EMS با پوشیدن جلیقه مخصوص تحریک الکتریکی انجام می­ شد. ترکیب ­بدن، قدرت بالاتنه و پایین ­تنه، تعادل پوپا و چابکی قبل و بعد از مداخله، اندازه‌گیری شد. داده­ ها با استفاده از آزمون t زوجی و ANCOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و سطح معنی ­داری آماری 0.05 تعیین شد.یافته­ ها: نتایج آزمون t زوجی نشانگر بهبودی در قدرت بالاتنه و پایین ­تنه، تعادل و چابکی پس از تمام مداخلات است  (0.05>P). همچنین برخلاف گروه‌های ST و ST+WB-EMS، توده­ عضلانی گروه WB-EMS پس از هشت هفته تغییر معنی‌داری نداشت. تحلیل کوواریانس نشان می­ دهد که تغییرات چابکی، قدرت و توده عضلانی در گروه ­های ST و ST+WB-EMS به طور معنی­ داری بیش از WB-EMS بود  (0.05>P). در نهایت بین سه گروه در تعادل پویا تفاوت معنی ­داری مشاهده نشد (0.05<P).بحث و نتیجه­ گیری: این یافته‌ها نشان می‌دهد که در زنان چاق، اثر تمرینات تعلیق و WB-EMS مشابه است. این تمرینات در ترکیب باهم می ­تواند به عنوان یک مداخله مؤثر جهت بهبود عملکرد در زنان چاق مدنظر قرار گیرد.
عملکرد ورزشی یک فنوتیپ پیچیده است که توسط چندین عامل محیطی از جمله رژی م­غذایی، ورزش و عوامل اجتماعی تعیین می‌ گردد. عوامل ژنتیکی نیز ممکن است به تفاوت بین فردی در عملکرد ورزشی افراد کمک کند. هدف از پژوهش حاضر بررسی فراوانی آلل‌های... more
عملکرد ورزشی یک فنوتیپ پیچیده است که توسط چندین عامل محیطی از جمله رژی م­غذایی، ورزش و عوامل اجتماعی تعیین می‌ گردد. عوامل ژنتیکی نیز ممکن است به تفاوت بین فردی در عملکرد ورزشی افراد کمک کند. هدف از پژوهش حاضر بررسی فراوانی آلل‌های پلی‌مورفیسم ژن ACTN3 در بین کشتی‌ گیران مبتدی نوجوان اردبیلی بود.مواد و روش­ ها: آزمودنی‌‌های این تحقیق 15 کشتی‌گیر مبتدی نوجوان پسر (با سن 1.53±13.07 سال و وزن 7.37± 48.66 کیلوگرم) از شهر اردبیل بودند. روش اندازه‌گیری پلی‌مورفیسم ژن ACTN3 با استفاده از واکنش زنجیره‌ای پلیمراز و توالی‌یابی مستقیم DNA از طریق نمونه بزاقی تعیین و مورد مقایسه قرار گرفت. داده‌ها با آزمون‌ کای‌دو برای نیکویی برازش و در سطح معنی‌داری 0.05>P با استفاده از نرم افزار SPSS تحلیل شدند.یافته‌ها: نتایج نشان‌ داد که تفاوت معنی‌داری در فراوانی‌های پلی‌مورفیسم ژن ACTN3 وجود داشت (0.001>P). فراوانی نسبی ژنوتیپ ‌های RR و RX به­ ترتیب برابر 80% (تعداد=12) و 20% (تعداد=3) بود. همچنین، فراوانی نسبی آلل‌های R و X به ترتیب برابر 90% (تعداد=27) و 10% (تعداد=3) بود.بحث و نتیجه‌گیری: به طور کلی، نتایج نشان‌دهنده‌ برتری آلل R در پلی‌مورفیسم ژن ACTN3 در کشتی‌گیران نوجوان مبتدی پسر اردبیلی بود. به نظر می‌رسد ارزیابی فراوانی‌های پلی‌مورفیسم این ژن‌ها ممکن است دراستعدادیابی رشته­ های ورزشی از جمله کشتی در رده‌های سنی پایه، تأثیر‌گذار باشد.
سالمندی با کاهش قدرت و توده عضلانی و یا محدودیت در فعالیت، که به عنوان سارکوپنیا شناخته می­ شود همراه است. بنابراین، هدف از تحقیق حاضر، بررسی اثر هشت هفته تمرین تناوبی شدید و مکمل ال- سیترولین بر میزان سرمی CAF و شاخص‌های عضلانی مردان... more
سالمندی با کاهش قدرت و توده عضلانی و یا محدودیت در فعالیت، که به عنوان سارکوپنیا شناخته می­ شود همراه است. بنابراین، هدف از تحقیق حاضر، بررسی اثر هشت هفته تمرین تناوبی شدید و مکمل ال- سیترولین بر میزان سرمی CAF و شاخص‌های عضلانی مردان سالمند مبتلا به سارکوپنیا بود.مواد و روش ­ها: در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 41 مرد سالمند سارکوپنیک به طور تصادفی در چهار گروه تمرین تناوبی شدید + دارونما، سیترولین، تمرین تناوبی شدید + سیترولین و دارونما قرار گرفتند. تمرین تناوبی شدید به مدت 8 هفته و 2 جلسه در هفته و شامل فعالیت 30 ثانیه ­ای رکاب زدن روی دوچرخه کارسنج (شدت 85 تا 90 درصد ضربان قلب ذخیره) بود. مکمل سیترولین یک روز درمیان به مقدار شش گرم مصرف شد. قبل و بعد از مداخله تمرینی، شاخص‌های عضلانی (شاخص کیفیت عضلانی، زمان آزمون برخاستن و رفتن، تعداد برخاستن نشستن از صندلی) اندازه­ گیری و نمونه خونی (برای اندازه­ گیری CAF) گرفته شد. از آزمون تحلیل واریانس مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی و سطح معناداری 0.05≥P استفاده شد.یافته ­ها: نتایج نشان داد که در گروه تمرین + مکمل و تمرین + دارونما CAF سرمی کاهش و شاخص کیفیت عضلانی و زمان آزمون نشستن و برخاستن افزایش معنی ­داری نسبت به گروه دارونما داشت (0.05≥P). گروه تمرین + مکمل و تمرین + دارونما منجر به بهبود شاخص توده عضلانی و سرعت راه رفتن شدند (0.05≥P).بحث و نتیجه­ گیری: بر اساس نتایج تحقیق، تمرینات تناوبی شدید با دو جلسه در هفته منجر به بهبود شاخص‌های عصبی عضلانی در مردان سالمند سارکوپنیک شد و بنابراین، می ­تواند به عنوان یک روش موثر در پیشگیری و کاهش سارکوپنیا در نظر گرفته شود.
مکمل کراتین به طور گسترده در بین ورزشکاران استفاده می­ شود. بکارگیری تمرینات مقاومتی به همراه مصرف مکمل­ های غذایی از پرکاربرد­ترین روش ­هایی است که باعث بهبود قدرت، افزایش هیپرتروفی عضلانی و بهبود عملکرد در ورزشکاران می ­گردد. هدف از این... more
مکمل کراتین به طور گسترده در بین ورزشکاران استفاده می­ شود. بکارگیری تمرینات مقاومتی به همراه مصرف مکمل­ های غذایی از پرکاربرد­ترین روش ­هایی است که باعث بهبود قدرت، افزایش هیپرتروفی عضلانی و بهبود عملکرد در ورزشکاران می ­گردد. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر تمرین مقاومتی (RT) و مکمل­ یاری کراتین­ هیدروکلراید بر قدرت عضلانی و ترکیب بدن در زنان تمرین­ کرده بود.مواد و روش ­ها: در این پژوهش نیمه­ تجربی و کاربردی با طرح پیش ­آزمون- پس­ آزمون 24 زن جوان تمرین­ کرده به صورت تصادفی به یکی از دو گروه تقسیم شدند: گروه اول: RT با مکمل CrHCL (12 نفر، تمرین مقاومتی+ کراتین­ هیدرو­کلراید) و گروه دوم: RT با دارونما (12 نفر، تمرین مقاومتی+ دارونما). شرکت­ کنندگان 8 هفته RT (70 تا 85 درصد یک تکرار بیشینه (1RM) انجام دادند. 48 ساعت قبل و بعد از دوره تمرین، قدرت عضلانی، ترکیب بدن، هیپرتروفی عضلانی بالاتنه و پایین­ تنه اندازه­ گیری شد. برای تفاوت میان متغیرها از آزمون تحلیل واریانس ترکیبی در سطع معنی ­داری 0.05 استفاده شد.یافته­ ها: افزایش قابل توجهی برای توده بدن، توده بدون چربی، توده عضله اسکلتی، هیپرتروفی عضلانی بالا­تنه و پایین­ تنه قبل و بعد از دوره تمرین در گروه تمرین مقاومتی+ کراتین­ هیدرو­کلراید مشاهده شد (05/0P<). علاوه بر این، درصد چربی بدن و توده چربی در پس­آزمون در گروه تمرین مقاومتی+ کراتین­ هیدرو­کلراید به طور معنی­ داری کاهش یافت (0.05>P). تغییرات قدرت عضلانی پرس سینه و پرس پا در گروه تمرین مقاومتی+ کراتین­ هیدرو­کلراید در مقایسه با گروه تمرین مقاومتی + دارونما معنی­ دار بود (0.05>P= 0.017,P=0.001, P به ترتیب). با این حال، در سایر متغیرها، علیرغم افزایش و کاهش معنی­ دار در پس ­آزمون گروه تمرین مقاومتی + کراتین­ هیدرو­کلراید، تفاوت معنی­ داری بین دو گروه مشاهده نگردید (0.05<P).بحث و نتیجه‏ گیری: به نظر می­ رسد که 8 هفته مکمل CrHCL به عنوان نوع جدید کراتین همراه با RT می‌تواند بر قدرت عضلانی در زنان جوان تمرین‌کرده اثرات قابل‌توجهی داشته باشد.
چاقی وضعیتی است که با اختلال در هموستاز شاخص ­های التهابی شناخته شده است، لذا هدف از انجام مطالعه حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین ترکیبی استقامتی- مقاومتی توام با مکمل ­یاری سیر بر سطوح سرمی hs-CRP، IL-6 و IL-10 در پسران غیرفعال دارای... more
چاقی وضعیتی است که با اختلال در هموستاز شاخص ­های التهابی شناخته شده است، لذا هدف از انجام مطالعه حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین ترکیبی استقامتی- مقاومتی توام با مکمل ­یاری سیر بر سطوح سرمی hs-CRP، IL-6 و IL-10 در پسران غیرفعال دارای اضاقه وزن بود.مواد و روش­ ها: این مطالعه بر روی 46 پسر سالم غیرفعال داوطلب (سن: 1.88±19.51 سال، وزن: 7.07±77.05 کیلوگرم، قد: 6.53±164.25 سانتی­متر) انجام شد که به‌طور تصادفی در 4 گروه تمرین- دارونما، مکمل، و مکمل- تمرین در نهایت دارونما تقسیم شدند. گروه‌های مصرف‌کننده مکمل، روزانه 250 میلی‌گرم سیر مصرف کردند. گروه‌های تمرین نیز هفته‌ای سه جلسه به مدت 8 هفته تمرینات ترکیبی را اجرا نمودند. سطوح سرمی hs-CRP، IL-6 وIL-10  با استفاده از کیت‌های الایزا اندازه‌گیری شدند. داده‌ها با استفاده از آزمون تی همبسته و آنکووا تجزیه­ و تحلیل شدند. سطح معنی‌داری کمتر از 0.05 در نظر گرفته شد.یافته­ ها: در بررسی سطوح پس آزمون بین گروه ها بین سطوح اینترلوکین 10 تفاوت معنی‌داری وجود داشت (P=0.002, F=5.92) اما در غلظت های اینترلوکین-6 و hs-CRP تفاوت معنی‌داری یافت نشد (P=0.15, F=1.86؛ P=0.27, F=1.22). نتایج آزمون تعقیبی توکی نشان داد سطوح اینترلوکین 10 در گروه ­های تمرین - دارونما با دارونما (0.023=P) و مکمل با دارونما (0.003=P) بطور معنی‌داری متفاوت بودند؛ اما بین 3 گروه تمرین- دارونما، مکمل، و مکمل - تمرین تفاوت معنی ­داری در هیچ از یک متغیرهای مورد بررسی یافت نشد (P=0.078, F=2.72؛ P=0.15, F=1.86؛ P=0.27, F=1.22) (به ترتیب برای متغیرهای IL-10، IL-6 و hs-CRP).بحث­ و نتیجه­ گیری: بهبود شاخص ­های التهابی hs-CRP، IL-6 وIL-10 با انجام تمرینات ترکیبی به تنهایی یا به­همراه مصرف مکمل سیر احتمالاً به ضرورت انجام تمرینات در مداخلات بهبود شاخص ­های التهابی منتخب اشاره می ­کند.
فرکانس ­های تمرینی مختلف می ­تواند تأثیرات متفاوتی بر آمادگی جسمانی افراد داشته باشد. هدف پژوهش حاضر مطالعه تأثیر دو برنامه کار با ترامپولین با تعداد جلسات متفاوت و حجم ­های یکسان بر برخی از شاخص ­های عملکرد ­جسمانی و حرکتی در دختران... more
فرکانس ­های تمرینی مختلف می ­تواند تأثیرات متفاوتی بر آمادگی جسمانی افراد داشته باشد. هدف پژوهش حاضر مطالعه تأثیر دو برنامه کار با ترامپولین با تعداد جلسات متفاوت و حجم ­های یکسان بر برخی از شاخص ­های عملکرد ­جسمانی و حرکتی در دختران کم­توان ذهنی بود.مواد و روش ­ها: 30 دانش ­آموز دختر کم­ توان ذهنی (سن 8-16 سال، وزن 10.53±37.83 کیلوگرم، شاخص توده بدنی 19.04 ±4.19 کیلوگرم/مترمربع و با ضریب هوشی 50 تا 70) به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تجربی و یک گروه کنترل تقسیم شدند. یکی از گروه ­های تجربی، تمرین با ترامپولین را سه جلسه در هفته به مدت 7 هفته و گروه تجربی دوم، تمرین با ترامپولین را دو جلسه در هفته به مدت 10 هفته انجام دادند. قبل و بعد از دوره تمرینی از همه آزمودنی ­ها تست­ های آمادگی­ جسمانی و حرکتی شامل استقامت ­عملکردی، آمادگی قلبی تنفسی، تعادل ایستا، تعادل پویا، چابکی، هماهنگی،  قدرت عضلانی و توان­ انفجاری گرفته شد. داده ­ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه ­گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنی ­داری 0.05>P تجزیه و تحلیل شدند.یافته­ ها: نتایج نشان داد هر دو برنامه تمرینی در گروه­ های تجربی در مقایسه با گروه کنترل باعث بهبود شاخص­ های تعادل ایستا، تعادل پویا، چابکی، هماهنگی، قدرت عضلانی پایین تنه و توان انفجاری گردید اما بین دو برنامه تمرینی تفاوت معنی­ داری مشاهده نشد. شاخص های استقامت عملکردی و آمادگی قلبی تنفسی بین سه گروه تفاوت معنی ­داری نداشت.بحث و نتیجه­ گیری: دختران کم‌­توان ­ذهنی احتمالاً می ­توانند برای بهبود شاخص ­های عملکرد جسمانی و حرکتی خود از برنامه تمرین ترامپولین به صورت سه جلسه در هفته به مدت 7 هفته استفاده کنند.
نحوه فرود از ارتفاع، یکی از مهمترین سوالاتی است که ذهن کوهنوردان را به خود مشغول کرده است. در این مطالعه به مقایسه فرود از ارتفاع 3000 متری به دو شیوه تداومی و تناوبی بر کوفتگی تاخیری عضلانی، شاخص ­های آسیب عضلانی و سیستم ایمنی پسران... more
نحوه فرود از ارتفاع، یکی از مهمترین سوالاتی است که ذهن کوهنوردان را به خود مشغول کرده است. در این مطالعه به مقایسه فرود از ارتفاع 3000 متری به دو شیوه تداومی و تناوبی بر کوفتگی تاخیری عضلانی، شاخص ­های آسیب عضلانی و سیستم ایمنی پسران نوجوان پرداخته شده است.مواد و روش­ ها: بدین منظور، 20 پسر نوجوان سالم غیرورزشکار (با میانگین سنی 1.03±16.4 سال و شاخص توده بدنی 2.6±20.06 کیلوگرم بر متر مربع) در دو گروه 10 نفری با شاخص ­های آنتروپومتریکی یکسان، با استفاده از تلکابین به ارتفاع 3000 متری انتقال داده شدند و سپس مسیر پیاده روی به مسافت 14 کیلومتر را به دو گونه تداومی و تناوبی به طرف دامنه کوه اجرا کردند. سلول­ های سیستم ایمنی، هموگلوبین و هماتوکریت خون، شاخص ­های آسیب عضلانی (کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز) و میزان کوفتگی تاخیری عضلانی قبل، بلافاصله، 24 و 48 ساعت پس از کوه پیمایی مورد اندازه گیری قرار گرفت. از آزمون تحلیل واریانس با اندازه­ های تکراری برای آنالیز آماری استفاده شد. سطح معناداری 0.05>P در نظر گرفته شد.یافته­ ها: شاخص ­های سیستم ایمنی در بین دو گروه تفاوت معناداری نداشت، اما 24 ساعت پس از فعالیت سلول های سیستم ایمنی نسبت به قبل از فعالیت در گروه تداومی به طور معناداری کاهش یافت. کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز در بین دو گروه تفاوتی نداشت، این آنزیم­ ها بلافاصله پس از فعالیت در هر دو گروه افزایش پیدا کرد، اما میزان افزایش کراتین کیناز در گروه تداومی بیشتر بود. همچنین میزان کوفتگی عضلانی در گروه تداومی بیشتر از گروه تناوبی بود.بحث و نتیجه­ گیری: نتایج نشان داد که اگرچه سطوح شاخص­های سیستم ایمنی و آسیب عضلانی در بین دو گروه یکسان بود، اما پایین ­آمدن از ارتفاع بصورت تداومی نسبت به روش تناوبی موجب سرکوب سیستم ­ایمنی و افزایش میزان کوفتگی تاخیری عضلانی در پسران نوجوان کم ­تحرک می ­شود.
همان‌گونه که تمرین ورزشی، موجب بهبود آمادگی جسمانی و سازگازی­ های فیزیولوژیک در بدن می‌شود، کاهش آمادگی جسمانی به دنبال قطع تمرین نیز دور از انتظار نیست. از این ‌رو، هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر 4 هفته بی‌تمرینی متعاقب 12 هفته تمرین... more
همان‌گونه که تمرین ورزشی، موجب بهبود آمادگی جسمانی و سازگازی­ های فیزیولوژیک در بدن می‌شود، کاهش آمادگی جسمانی به دنبال قطع تمرین نیز دور از انتظار نیست. از این ‌رو، هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر 4 هفته بی‌تمرینی متعاقب 12 هفته تمرین منظم بر ترکیب‌بدنی، سرعت، چابکی و توان عضلانی زنان والیبالیست بود.مواد و روش‌ها: در این پژوهش شبه‌تجربی، از میان والیبالیست‌های دختر شهرستان سمنان که در لیگ برتر و دسته یک عضویت داشتند، 24 نفر به‌صورت داوطلبانه انتخاب و در پژوهش شرکت کردند. پس از 12 هفته تمرین منظم و شرکت در مسابقات فصل و 4 هفته بی‌تمرینی متعاقب آن (تعطیلی فصل مسابقات و هم‌زمان با تعطیلات نوروز)، آزمون‌های اندازه‌گیری محیط کمر، باسن، ساق پا، دوی 20 متر، ایلینویز و پرش سارجنت به ترتیب به‌منظور سنجش شاخص ­های آنتروپومتریک، سنجش سرعت، چابکی و توان بی‌هوازی آزمودنی‌ها انجام شد. تحلیل داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون تی همبسته در سطح معنی‌داری 0.05˂Pانجام شد.یافته‌ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که 4 هفته بی‌تمرینی موجب کاهش معناداری در میزان چابکی (0.001=P) و توان بی‌هوازی (0.005=P) آزمودنی‌ها گردید. اندازۀ محیط اندام‌ها و سرعت آزمودنی‌ها نیز کاهش مشاهده شد اما معنادار نبود.بحث و نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های پژوهش، 4 هفته بی‌تمرینی موجب افت در عملکرد و شاخص ­های آنتروپومتریک زنان والیبالیست گردید. ازاین‌رو توجه به بی‌تمرینی و از طرفی طراحی برنامه‌های متناسب با فصل خارج از مسابقه به‌منظور پیشگیری از اثرات بی‌تمرینی می‌تواند کمک بسزایی به مربیان و ورزشکاران در جهت حفظ آمادگی جسمانی ناشی از تمرینات نماید.
واسپین از جمله آدیپوسایتوکاین های پپتیدی مترشحه از بافت چربی است که در پاتوژنز چاقی و اختلالات همراه با آن نقش دارد. واسپین (مهارگر پروتئاز سرین مشتق از بافت چربی احشایی) به تازگی به عنوان آدیپوسایتوکاینی جدید با اثرات افزایش حساسیت... more
واسپین از جمله آدیپوسایتوکاین های پپتیدی مترشحه از بافت چربی است که در پاتوژنز چاقی و اختلالات همراه با آن نقش دارد. واسپین (مهارگر پروتئاز سرین مشتق از بافت چربی احشایی) به تازگی به عنوان آدیپوسایتوکاینی جدید با اثرات افزایش حساسیت انسولینی شناسایی شده است. اطلاعات اندکی در مورد اثرات تمرین ورزشی برغلظت واسپین وجود دارد. پژوهش حاضر تأثیر تمرینات استقامتی و HIIT را بر غلظت پلاسمایی واسپین در رت های نر چاق ویستار مورد مطالعه قرار داده است.مواد و روش­ ها: تحقیق حاضر از نوع تجربی تصادفی با طرح مقایسه­ دو گروه کنترل و تجربی بود. 30 سر رت (با میانگین و انحراف معیار وزنی 20±200 گرم و سن 8 هفته) به طور تصادفی به 3 گروه: "کنترل، گروه‌ تمرینی استقامتی و گروه تمرین HIIT" تقسیم شدند. هر 3 گروه شامل 10سر رت بودند. گروه‌های تجربی به مدت 12 هفته، تمرینات را بر اساس برنامه تمرینی 3 روز در هفته انجام دادند، در حالی که گروه کنترل تمرین ورزشی را انجام نداد. به دنبال 12 هفته تمرین، سطح واسپین پلاسما اندازه‌گیری شد. 36 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین و 10 ساعت ناشتایی، نمونه­ های خونی رت‌های تمام گروه‌ها پس از بریدن ناحیه صفاق مستقیماً از قلب گرفته شد. از آزمون کروسکال والیس جهت مقایسه میانگین سه گروه‌ تحقیق و آزمون یوی‌ من‌‌ویتنی برای مقایسه جفتی میانگین‌ها در سطح معناداری 0.05>P استفاده گردید.یافته‌ها: بعد از 12 هفته تمرین استقامتی و HIIT، سطوح واسپین، در گروه­ تمرین استقامتی و گروه تمرین HIIT در مقایسه با گروه کنترل، به­ طور معناداری کاهش یافت (0.001=P). پژوهش حاضر نشان داد، هر دو نوع تمرین استقامتی و HIIT، سطوح واسپین را به ­طور معناداری بهبود می‌بخشد.بحث و نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر، می ­توان اظهار نمود که تمرینات استقامتی و HIIT می‌توانند به­ عنوان راهکاری جهت کاهش بافت چربی و آدیپوسایتوکاین­ ها از جمله واسپین وعوامل پیش التهابی دیگر مدنظر قرارگیرند.
سایتوکاین­ های آزاد­شده از عضله اسکلتی از عوامل دخیل در کنترل توده عضلانی هستند. بنابراین هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر یک دوره تمرینات مقاومتی همراه با محدودیت جریان خون بر سطوح پلاسمایی مایوستاتین و IL-6 مردان جوان رزمی‌کار است.مواد و روش... more
سایتوکاین­ های آزاد­شده از عضله اسکلتی از عوامل دخیل در کنترل توده عضلانی هستند. بنابراین هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر یک دوره تمرینات مقاومتی همراه با محدودیت جریان خون بر سطوح پلاسمایی مایوستاتین و IL-6 مردان جوان رزمی‌کار است.مواد و روش ­ها: تحقیق حاضر از نوع نیمه­ تجربی و به صورت پیش و پس ­آزمون انجام شد، تعداد 20 نفر مرد جوان رزمی‌کار با دامنه سنی 25 تا 30 سال و میانگین وزنی 70 تا 80 کیلوگرم به صورت تصادفی در دو گروه تمرین همراه با محدودیت جریان خون (10 نفر) و گروه تمرین بدون محدودیت جریان خون (10 نفر) قرار گرفتند. برنامه تمرین مقاومتی همراه با محدودیت جریان خون به مدت چهار هفته انجام شد. غلظت مایوستاتین و IL-6 به روش الایزا اندازه­ گیری شد. برای تجزیه و تحلیل­ های آماری از آزمون تحلیل کوواریانس یک­ طرفه در سطح معنا­داری 0.05=a استفاده شد.یافته­ ها: نتایج تحقیق حاضر نشان داد که در گروه تمرین همراه با محدودیت جریان خون نسبت به گروه تمرین بدون محدودیت جریان خون، میزان مایوستاتین کاهش معنادار (0.001=P) و میزان IL-6 افزایش معنا­داری (0.001=P) پیدا کرده است.بحث و نتیجه ­گیری: تمرین مقاومتی همراه با محدودیت جریان خون با ایجاد کاهش در میزان مایوستاتین و افزایش در میزان IL-6، می­ تواند به بهبود شرایط آنابولیک و ساختار عضلانی کمک کند.
تیراندازی یکی از ارکان اصلی نظامی­ گری می­ باشد. در حال حاضر در خصوص تأثیر برنامه­ های تمرینی کوتاه مدت بر عملکرد تیراندازی نتایج روشنی وجود ندارد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثر حاد فعالیت هوازی، کشش ایستا و تمرینات ثبات مرکزی بر عملکرد... more
تیراندازی یکی از ارکان اصلی نظامی­ گری می­ باشد. در حال حاضر در خصوص  تأثیر برنامه­ های تمرینی کوتاه مدت بر عملکرد تیراندازی نتایج روشنی وجود ندارد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثر حاد فعالیت هوازی، کشش ایستا و تمرینات ثبات مرکزی بر عملکرد تیراندازی و کنترل پاسچر افراد نظامی بود.مواد و روش ها: در پژوهش حاضر 36 مرد تازه­ کار نظامی در دامنه سنی 25 - 18 سال مشارکت داشتند. آزمودنی­ ها به صورت تصادفی به چهار گروه مساوی 9 نفری فعالیت هوازی، کشش ایستا، ثبات مرکزی و کنترل تقسیم شدند. شرکت ­کنندگان در هر یک از مراحل پیش و پس ­آزمون 20 شلیک با تپانچه بادی انجام دادند. عملکرد تیراندازان با استفاده از دستگاه اسکت ارزیابی شد و همزمان اطلاعات مرکز فشار آزمودنی ­ها با استفاده از سیستم اندازه ­گیری توزیع فشار کف پایی ثبت گردید.  به منظور تحلیل آماری از آزمون تحلیل واریانس با اندازه ­گیری مکرر در سطح معناداری 0.05 استفاده شد.یافته‌ها:  نتایج نشان داد، میانگین نوسانات قدامی- خلفی (AP) و داخلی- خارجی (ML) ­مرکز فشار در گروه تمرین ثبات مرکزی به طور معناداری کمتر از تمرین هوازی،کشش ایستا و حالت کنترل بود (0.05<P). در بررسی متغیرهای مربوط به عملکرد تیراندازی نتایج نشان داد میانگین امتیاز رکورد تیر در گروه تمرین هوازی به طور معناداری از گروه­ های دیگر بالاتر بود (0.05<P)، با این حال، میانگین امتیاز رکورد بعد از کشش ایستا به طور معناداری از حالت کنترل پایین­تر بود (0.05<P). همچنین نوسانات افقی، عمودی و میانگین نوسانات نقطه نشانه­ روی در تمرین هوازی به طور معناداری از برنامه­ های دیگر کمتر بود (0.05<P).بحث و نتیجه‌گیری: به نظر می ­رسد که فعالیت هوازی کوتاه مدت با شدت متوسط در بهبود عملکرد تیراندازی تأثیرگذار است. تمرین ثبات مرکزی با وجود  بهبود تعادل، تاثیر مثبتی بر عملکرد تیراندازی ندارد.
استئوآرتریت زانو در افراد مسن، تاثیر مخربی بر غضروف مفصلی، غشای سینوویال، کپسول مفصلی، لیگامنت ­ها و همچنین استخوان زیر غضروفی دارد. هدف پژوهش حاضر، تأثیر یک دوره تمرینات مقاومتی با تراباند بر حس عمقی و عملکرد حرکتی، شدت درد و قدرت زنان... more
استئوآرتریت زانو در افراد مسن، تاثیر مخربی بر غضروف مفصلی، غشای سینوویال، کپسول مفصلی، لیگامنت ­ها و همچنین استخوان زیر غضروفی دارد. هدف پژوهش حاضر، تأثیر یک دوره تمرینات مقاومتی با تراباند بر حس عمقی و عملکرد حرکتی، شدت درد و قدرت زنان سالمند مبتلا به استئوآرتریت زانو می­ باشد. مواد و روش­ ها: تعداد 30 زن سالمند مبتلا به استئوآرتریت زانو به صورت تصادفی به دو گروه 15 نفری کنترل و تمرین تقسیم شدند. به ­منظور ارزیابی شدت درد از مقیاس دیداری سنجش درد VAS، سنجش حس عمقی از گونیامتر، اندازه ­گیری قدرت عضلات همسترینگ و چهارسر از دینامومتر دستی، و سنجش عملکرد حرکتی از آزمون TUG استفاده شد. برنامه تمرین مقاومتی با تراباند شامل هشت هفته و هر جلسه 60 دقیقه بود. به منظور تجزیه‌ و تحلیل داده­ ها آزمون آنالیز واریانس با اندازه­ گیری مکرر به کار گرفته شد (0.05>P). یافته­ ها: نتایج تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که اجرای هشت هفته تمرینات تراباند، منجر به تغییر معنی­ دار شدت درد زانو، حس عمقی در زاویه 30 و 60 درجه، عملکرد حرکتی، قدرت عضلات همسترینگ، و قدرت عضله چهار سر، در مقایسه گروه کنترل گردید (P=0.001). بحث و نتیجه­ گیری: اجرای تمرینات مقاومتی تراباند موجب بهبود میزان درد، حس عمقی، قدرت عضلات چهارسررانی و همسترینگ، و عملکرد حرکتی زنان سالمند مبتلا به آستئوآرتریت می­ گردد.
پایش ورزشکاران دارای اهمیت بالایی است چرا که برای مدیریت خستگی و عملکرد ورزشکاران ضروری است. هدف این پژوهش بررسی امکان استفاده از تکرار ذخیره برای پایش و کنترل خستگی هنگام اجرا تمرین مقاومتی می‌باشد. مواد و روش‌ها: 11 آزمودنی مرد (1.14 ±... more
پایش ورزشکاران دارای اهمیت بالایی است چرا که برای مدیریت خستگی و عملکرد ورزشکاران ضروری است. هدف این پژوهش بررسی امکان استفاده از تکرار ذخیره برای پایش و کنترل خستگی هنگام اجرا تمرین مقاومتی می‌باشد. مواد و روش‌ها: 11 آزمودنی مرد (1.14 ± 22.82 سال) باسابقه تمرینی حداقل یکسال کار با وزنه به‌صورت داوطلبانه در طی دو جلسه آزمون حداکثر یک تکرار بیشینه و حداکثر تکرار تا ناتوانی با فاصله 72 ساعت شرکت کردند. میانگین سرعت اجرای هر تکرار پرس­ سینه تا ناتوانی با سرعت 240 فریم بر ثانیه (240fps) فیلم­ برداری گردید. همبستگی میان کاهش سرعت و تکرار ذخیره با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون با سطح معناداری (0.05>P) بررسی شد. همچنین دامنه تغییرات میزان تکرار ذخیره به ازای 10 درصد کاهش سرعت برای بررسی امکان استفاده کاربردی بررسی شد. یافته‌ها: همبستگی قوی میان کاهش سرعت و تکرار ذخیره وجود داشت (0.97=r)، دامنه تغییرات تکرار ذخیره به ازای 10 درصد کاهش سرعت برابر 4 بین اعداد 7 و 3 تکرار ذخیره بود. بحث و نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد علیرغم همبستگی بالای میان کاهش میانگین سرعت و تکرار ذخیره، امکان استفاده از تکرار ذخیره برای پایش و کنترل خستگی به علت دامنه گسترده تکرار ذخیره درازای مقدار ثابتی از کاهش سرعت (10 درصد) ممکن نیست.
استرس اکسایشی و آسیب ­های اکسایشی متعاقب آن، یکی از اصلی ترین عوامل پیشرفت بیماری کبدچرب غیرالکلی (NAFLD) می باشد. هدف از تحقیق حاضر مقایسه اثر تمرین تناوبی شدید (HIIT) با و بدون مصرف عصاره خرفه بر سطح سرمی مالون دی آلدئید (MDA) و ظرفیت... more
استرس اکسایشی و آسیب ­های اکسایشی متعاقب آن، یکی از اصلی ترین عوامل پیشرفت بیماری کبدچرب غیرالکلی (NAFLD) می باشد. هدف از تحقیق حاضر مقایسه اثر تمرین تناوبی شدید (HIIT) با و بدون مصرف عصاره خرفه بر سطح سرمی مالون دی آلدئید (MDA) و ظرفیت آنتی اکسیدانی تام (TAC) در رت ­های مبتلا به NAFLD بود.مواد و روش­ ها: 25 سر رت نر بالغ نژاد ویستار بطور تصادفی انتخاب و در 5 گروه کنترل سالم، کنترل کبدچرب، عصاره خرفه، تمرین HIIT و تمرین+عصاره خرفه قرار داده شدند. جهت القایNAFLD، رت­ها بمدت 12 هفته تحت رژیم غذایی پُرچرب قرار گرفتند. عصاره خرفه با دوز 400 mg/kg به گروه­ های مربوطه خورانده شد. پروتکل تمرینیHIIT بمدت 8 هفته، 5 جلسه در هفته با 7 تکرار یک دقیقه­ای باشدت ۹۰ درصد سرعت بیشینه انجام شد که با تناوب­های استراحت فعال شامل 2 دقیقه دویدن با شدت ۲۰ درصد بیشینه همراه بود. برای مقایسه بین گروه ­ها از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معناداری 0.05>P استفاده شد.یافته ­ها: سطح سرمی MDA در گروه کنترل کبد چرب به طور معنی داری نسبت به کنترل سالم بالاتر بود (0.034=P). سطح این شاخص در گروه عصاره و تمرین+عصاره بطور معناداری نسبت به گروه کنترل کبدچرب پایین ­تر بود (مقادیر P بترتیب 0.021 و 0.049). اما سطح سرمی MDA در گروه تمرین نسبت به کنترل کبد چرب، تفاوت معناداری نداشت (0.08=P). سطح سرمی TAC در گروه عصاره نسبت به گروه کنترل سالم و کنترل کبد چرب بطور معناداری بالاتر بود (مقادیر P بترتیب 0.044 و 0.001). سطح این شاخص در گروه تمرین+عصاره نسبت به گروه کنترل کبد چرب بطور معناداری بالاتر بود (0.003=P).بحث و نتیجه گیری: بنظر می ­رسد تمرین تناوبی شدید طولانی مدت و مصرف عصاره خرفه از طریق کاهش پراکسیداسیون لیپیدی و بهبود عوامل آنتی اکسیدانی در رت­ های NAFLD، می­ تواند نقش مهمی را در کنترل پیشرفت این بیماری برعهده داشته باشند.
مارکرهای التهابی نقش مهمی در پاتوژنز دیابت دارند. اما اثر ورزش و عصاره برگ شاتوت روی افراد دیابتی به خوبی مشخص نیست. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرینات هوازی - مقاومتی به همراه مصرف عصاره برگ شاتوت بر سطوح سرمی TNF-α و... more
مارکرهای التهابی نقش مهمی در پاتوژنز دیابت دارند. اما اثر ورزش و عصاره برگ شاتوت روی افراد دیابتی به خوبی مشخص نیست. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرینات هوازی - مقاومتی به همراه مصرف عصاره برگ شاتوت بر سطوح سرمی TNF-α و اینترلوکین 18 در بیماران سالمند مبتلا به دیابت نوع دو بود.مواد و روش ­ها: در این مطالعه بالینی 40 مرد سالمند (میانگین سن: 1.5±67.07 سال) دیابتی نوع دو به طور تصادفی ساده در پنج گروه کنترل (8 نفر)، دارونما (8 نفر)، عصاره برگ شاتوت (8 نفر)، تمرین ترکیبی (8 نفر) و عصاره برگ شاتوت + تمرین ترکیبی ( 8 نفر) قرار گرفتند. تمرینات هشت هفته و سه جلسه در هفته به مدت 90 دقیقه انجام شد. روزی 3000 میلی­ گرم عصاره برگ شاتوت در کنار سه وعده غذایی اصلی تجویز شد. پیش از مداخله و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین مقادیر سرمی TNF-α و اینترلوکین 18 از طریق نمونه خونی اندازه‌گیری شد. از نرم‌افزار SPSS و آزمون آماری تحلیل کوواریانس و متعاقب آن از آزمون تعقیبی بنفرونی در سطح معنی‌داری 0.05 جهت تجزیه‌ و‌تحلیل داده‌ها استفاده شد.یافته­ ها: در گروه­ه ای تمرین، عصاره و تمرین + عصاره کاهش معنادار سطوح TNF-α و اینترلوکین 18 مشاهده شد (0.05>P). نتایج بین­ گروهی اختلاف معناداری را در TNF-α (P=0.001) و اینترلوکین 18 (P=0.001) نشان داد که این کاهش در گروه عصاره + تمرین نسبت به گروه های تمرین و عصاره بزرگتر است.بحث و نتیجه‌گیری: به نظر می رسد 8 هفته تمرین ترکیبی همراه با مصرف عصاره برگ شاتوت سیتوکین‌های التهابی TNF-α و اینترلوکین 18 را در مردان سالمند مبتلا به دیابت نوع 2 کاهش می‌دهد.
فعالیت جسمانی یک محرک قوی برای سازگاری های قلبی - عروقی و فیزیولوژیکی به شمار می رود. اثرات مثبت تمرین مقاومتی در افزایش حجم عضلانی، از طریق هورمون ها و با افزایش میزان متابولیسم و سنتز پروتئین اعمال می شود. لذا هدف از پژوهش حاضر ، بررسی... more
فعالیت جسمانی یک محرک قوی برای سازگاری های قلبی - عروقی و فیزیولوژیکی به شمار می رود. اثرات مثبت تمرین مقاومتی در افزایش حجم عضلانی، از طریق هورمون ها و با افزایش میزان متابولیسم و سنتز پروتئین اعمال می شود. لذا هدف از پژوهش حاضر ، بررسی اثر تمرین مقاومتی برونگرا بر قدرت عضلانی، ظرفیت هوازی و سطح فاکتوررشد شبه انسولینی (IGF-1) در زنان جوان غیرفعال بود.مواد و روش ها: تحقیق حاضر از نوع نیمه­ تجربی و به صورت پیش و پس ­آزمون انجام شد، تعداد 28 زن جوان غیرفعال به طور تصادفی به دو گروه تمرین مقاومتی برونگرا (14 نفر) وگروه کنترل (14 نفر) تقسیم شدند. سپس برنامه تمرینی مقاومتی برونگرا در گروه تمرین به مدت 10 هفته و هفته ای 3 جلسه اجرا گردید. نمونه گیری خونی ، آزمون های قدرت عضلانی اندام های بالاتنه و پایین تنه، اکسیژن مصرفی بیشینه و ترکیب بدنی در قبل و بعد از مداخله انجام شد. گروه کنترل درطول مدت تحقیق، هیچ گونه برنامه تمرینی انجام ندادند. IGF-1 سرم با استفاده از روش الایزا اندازه گیری شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها ازآزمون های پارامتریک تی مستقل و تی زوجی استفاده و سطح معنی داری کمتر از 0.05 درنظرگرفته شد.یافته ها: در این مطالعه اختلاف معنی‌داری در قدرت عضلانی بالاتنه و پایین‌تنه، توان هوازی، توده بدون چربی و IGF-1 سرمی در گروه تجربی نسبت به پیش از دوره تمرینی یافت شد (0.05>P)، در حالی که در گروه کنترل تغییر معنی‌داری مشاهده نشد (0.05<P). در مقایسه با گروه کنترل، قدرت عضلانی بالاتنه و پایین‌تنه، توان هوازی، توده بدون چربی و سطح IGF-1  سرمی گروه تجربی پس از ده هفته تمرین مقاومتی برونگرا افزایش معنی­‌داری نشان داد (0.05>P).بحث و نتیجه گیری: ده هفته تمرین مقاومتی برونگرا، تغییرات مثبتی در شاخص توده بدن ، قدرت عضلانی بالاتنه و پایین تنه و حجم عضلات داشته و احتمالا در افزایش وضعیت فیزیولوژیکی و فیزیکی موثر است.

And 13 more